( طلبه رسانا )



بنام خالق هستی




چرا سجده.؟!
سجده یعنی همان حالت فروتنی وخشوع دربرابر چیزی که اصطلاحا بیشتر دربرابر خدا صورت میگیرد.
سجده نزدیکترین حالت بندگی دربرابر خداونداست.

هرانسانی باتوجه به اعمالش به خدای خود قرب ونزدیکی دارد.ولی هرکسی درهر مقام ومنزلتی زمانیکه برای خدا سجده میکند نزدیکترین حالت دربرابر خداوند رادارد.

هیچ چیزمثل سجده ناله وفریادهای افسوس شیطان رابه همراه ندارد چون هیچ وقت یادش نمی رود که خدارا نافرمانی کرد لذا تا انسان رامیبیند که دارد درنزدیکترین حالت به خدااست حسرت وجودش را شعله ور میکند.
همانطورکه درمحبت امامان باید هم لعن باشد وهم سلام دراعمال نیز همینطوراست باخشنودی خدا ناراحتی شیطان راب دنبال دارد.ا

گربتوانی سجده های نمازت راطولانی کنی کمک بسیاری به قبولی نمازت کرده ای.
امام صادق فرمود:
 نوررادرسجده وگریه یافتم.

درقرآن یکی ازبهترین خصوصیت انسانهای برتر را سجده برخاک معرفی کرده است.

سجده ازبهترین ابزارهای بندگی انسان واوج عبادت درنمازاست
.شما باسجده های طولانی میتوانید ظرفیت روحتان را برای عبادت وبندگی گسترش دهید.خیلی ها اراده معنوی ندارند یعنی درمقابل گناه نمیتوانند خودراکنترل کنند وتسلیم نفس میشوند.
بهترین سفارش برای چنین افرادی میتواند سجده های طولانی باشد.این گفته ازعلماوعارفان ربانی بوده که سعی کنید درروز یک سجده طولانی باذکر بسیاروالای لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین مداومت کنید.البته هر ذکری مسئولیت خاص خودش را دارد.
استغفراله ربی واتوب الیه.شکرللهالحمدلله رب العالمین .ازذکرهای مفیددیگر برای گفتن درسجده میباشد.سعی کنید براین کارمداومت کنید اگردرزندگیتان تحول معنوی ایجادنشد من نویسنده را لعن کنید.




بنام خالق هستی


انسان .
 همه ی موجودات جهان زمانیکه به دنیا می اینددارای نوع هستند.
برای مثال زمانیکه یک اسب به دنیا میاد دارای ماهیت اسب هست وزمانیکه می میرد هم می گویند اسب مرد.یعنی درطول عمرش همان اسب بوده است وماهیتش ازاسب به پلنگ یاگربه یا هرحیوان دیگر تغیییر نکرده است.
 حالا بیایم سراغ انسان.
انسان زمانیکه به دنیا می اید دارای نوع خاصی نیست.هرچند به شکل وشمایل یک انسان است ولی انسانیتش را خودش باید بسازد
انسان یک موجود زنده خام است که خودش ماهیت خودش را می سازد.
.کسی که درطول عمرش فقط پی شهوترانی وخوشگذرانی است بایدهم درآن دنیا به شکل حیوان باشد.چون روحش تمایل پیداکرده است به خوی حیوانی.
انسان پی هرکاری که برود روحش کم کم مسخ میشود به همان اعمال انسانمثلا کسی که دراین دنیا بخاطر ی سری اعمالش بی غیرت شده است دران دنیا به شکل یک خوک (خوک خوی دارد)ظاهرمیشود واین یک حقیقت است.
منبع:انسان کامل از علامه مطهری.


به نام خالق هستی

هرگز

لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ

هرگز

شما یک نگاه به فضائلی که در دین واد شده بندازید

مثلا برای نماز اول وقت

مثلا برای مستحباتی پرفضیلتی که هرکدام نمود رشد برای انسان هستند و.

تمام اینهارا هم که واو به واو بخوانی و عمل کنی ولی به یک از ضابطه ی دین عمل نکنی  قران میگه هیچ

همش هیچ

و از تعبیر هرگز استفاده کرده است

و ان این است که باید و باید و اگر و اگر میخواهید به جایی برسید باید از انچه که دوست می دارید انفاق کنید

متاسفانه دین ما  اسلام سلیقه ای است

یعنی اونچه که ببه مزاجمون خوش بیاد میپسندیم و اونچه که خوش نیاد رد میکنیم و فقط و فقط توجیه میکنیم

نمونه بارز دین داری همین قانون الهی است که مظهر بسیاری از کمالالت نیز هست 

باید از اونچه که دوس داری بگذری البته برای خدا

از هر چیزی در هر زمینه ای.

انفاق از آنچه دوست دارید


بنام خالق هستی


بت خفی


این مطلبی که میخواهم عرض کنم بسیار مهم است اما کمتر به آن توجه میشود 

اگر بخواهم در یک جمله بگویم این است :

مردم برای مردم زندگی میکنند رفتار میکنند عمل میکنند 

خلی حرف هستااا   اینکه مردم برای مردم زندگی میکنند

اگر جمع کنیم  چهار بت گرفتار مردم است

بت نفس

بت ابلیس

بت دنیا

و بت مردم


بله.بت مردم

اکثر افراد حرف مردم برایشان خیلی مهم است.به نحویکه شاید اینده خود را به حرف مردم گره بندند و براساس اینکه  چه دوست داشته باشد مردم  راجبش بگویند اینده خود را بسازند

این است که مردم جدا از ازاینکه طعمه بت های نفس و شیطان و دنیا باشند در کنار ان هرکدام برای یکدیگر و برای هم زندگی می کنند

و به جرات میگویم که کمتر کسی دچار بت مردم نیست

به نظر شما چند درصد مردم برای حرف مردم رو بع این دانشگاه ها اورده و آوای مهندسی و پزشکی و را در سر می پرورانند

هرچند برای خودشان هم هست اما مردم در ان خییلی دخیل هستند

آخه چه؟؟مگر تو قرار است حقوقت را از دست مردم بگیری؟؟؟

حرف مردم چقدر به تو سوئ میبخشد؟؟؟

و چقدر از آدم ها بخاطر حرف مردم از خیلی از ارزشها کوتاه امدند

طرف دوست دارد برود حوزه و در مقام قرار گیرد اما از حرف مردم چنین اراده ای را ندارد و چقدر تاسف بار است

اگر برای مردم زندگی کردی یک برده ای هستی در دست مردم

و این را شوخی نگیریم

چه بدبختانه که بخاطر مردم زندگی کنیم




 

 



بنام خالق هستی

موضوع: چیستی عبادت

به راستی عبادت چیست؟

و ان اعبدونی هذاصراط مستقیم

وهمانا من را بپرستید که این راه راست است/

یک مطلبی که باید ب آن توجه کرد آن است که هر واجب و مستحبی در جایگاه و زمان و مکان خودش عبادت است و در غیر آن زمان نه تنها مایه سعادت است بلکه میتواند سبب هلاکت طرف شود

خودمونیم بیخود نیست که خیلی مردم از این مردم مومن عاصی هستند

چرا که خیلی جاها آنطور که باید عمل کرده باشند نکرده اند و مایه ناراحتی و زدگی خیلی ها شده اند

مثال واضحش اونه ک مثلا گفته اند اگر در نماز مادر شخص را صدا زد طرف صراحتا جواب مادر را بدهد و باید دانست که چنین مواردی خیلی پیش می آید

خیییلی جاها  شاید کار دیگر بر نماز ارجحیت داشته باشد

مثلا مردم محتاج کمک تو هستند خب چه ومی دارد که نماز را همان موقع بخوانی درحالیکه پنج الی شش ساعت دیگر برای نماز وقت داری

نماز اول وقت صرفا همان اول وقت زمانی نیست

بلکه در اولین وقت ممکن که بدون عذر باشد میشود اول وقت.

دوست مان حرف قشنگی میزد

حالا نمیدانم این در روایات ها آمده و یا نه

او میگفت:

مثلا برای نماز اول وقت اگر کسی با تو کاری داشت و تو میخواهی نماز اول وقت بخوانی درحالیکه میدانی بعد از نمازهم میتوان کار طرف را حل کرد  اینجاست که باید به ظرفیت طرف را بسنجی

اگر او شخص متدین و منطقی است که با درخواست برای نماز و سپس همکاری ناراحت نمیشود به او پیشنهاد بده ک‌بعد ازنماز درخدمتیم اما اگر میبینی بااین حرف متقاعد نمیشود و ناراحت میشود نماز رامطرح نکن و کار او را راه بینداز

و این واقعا رفتار مناسبی است

مشکل ما این است که تشخیص حق از باطل و یا حق اولی را درست شناسایی نمیکنیم

اینکه میگویند انسان درتمام ۲۴ ساعت باید به یاد خدا باشد و درعبادت که منظور آن عبادت های شخصی نیست که.بلکه آن است که تشخیص دهی در هر زمان و مکان و موقعیتی وظیفه تو چیست و همان را انجام دهی (خوشا انان که دایم در نماز اند )

و این اصل عبادت است

ما باید معیار هر کار کلی و جزئی را این قرار دهیم که  وظیفه ما چیست

وظیفه

وظیفه

این مطلب ساده ای نیستاااا

وظیفه عین عبادت است اما عبادت آنچه که فکر میکنیم همیشه وظیفه نیست

تشخیص وظیفه در یک فعل کلی خیلی به انسان سود میبخشد

و تشخیص وظیفه در فعل جزئی میتواند جهش مثبتی برای ادامه راه طرف باشد

هر کدام میتواند در مقام آزمون الهی نیز در بیایند

باید خیلی حواسمان را جمع کنیم شوخی نیست

مثلا اگر طرف تشخیص دهد که طلبگی دروس دین وظیفه اوست

آنجاست که خواندن ونوشتن و راه رفتن بسوی مدرسه و همه و همه که مربوط به امورات طلبگی اش باشد تماما عبادت است و آن هم اصل عبادت

وظیفه را دریابیم 


بنام خالق هستی


در محضر شیخ حسنعلی #نخودکی

❤️✨حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:

✨اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم.

✨دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید الحمدالله رب العالمین.

✨سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: استغفرالله ربی و اتوب الیه.

✨چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

✨پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید ماشاالله.

✨ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: حسبناالله و نعم الوکیل.

نشان از بی نشان ها،علی مقدادی اصفهانی


بنام خالق هستی


شهید محراب آیت الله دستغیب :

سبب حضور قلب در نماز ، بیشتر به این است که نماز نزد او مهم باشد و این مطلب پیدا نمی شود مگر وقتی که راستی به حقارت دنیا یقین کند و باورش شود که آخرت بهتر و پایدار تر است و الآخرة خیر و أبقی» و بداند که وسیله ی تحصیل آخرت ، نماز است .

صلاة الخاشعین ، ص ۱۱۸


امام ای : جوانان عزیز لحظات معدود نماز را به خود نماز اختصاص دهید.


همانطور که قران مهجور است به نظر من نماز هم مهجور است

نمی دانم چرا نمیخواهیم بفهمیم که نماز اصل است

میدانیم که نماز اصل است اما نمی فهمیم که نماز اصل است و واقعا هم اصل است

کاری به بی نمازان ندارم

مخاطب من نماز گزاران است

نه

مخاطب من مومنین به اصطلاح هستند

نماز را میخواند و عجله دارد که برود به فلان کارش برسد و جالب اینکه همان کارهم یک عمل مستحب است

اما حرف م این است که مومن هدف تو از کارهای بعد نمازت چیست؟؟

مگر رشد نیست

مگر ترقی معنوی نیست

خب آن را در همین نماز جستجو کن عجله ات چیست

تو مشغله ات بیشتر از امام خمینی ره است؟؟برو تحقیق کن چقدر از وقتش را به تعقیبات نماز اختصاص می داده است

امام فهمید در نماز چیست بخاطر همین از مستحبات بعد ازآن هم نگذشت

مگر نگفته اند که هر چه هست در نماز است

آیا در عملی دیگر به معراج مومن اشاره شده؟؟

اما در نماز به معراج مومن اشاره شده است

روزها می اید و می رود و ما فکر آن نیستیم که نماز امروز باکیفیت تر از نماز دیروز باشد

و این یک مسئله ای بس مهم است و باید جز برنامه های اصلی زندگی باشد که چه کنیم نماز امروز بهتر از نماز دیروز و نماز فردا بهتر ازامروز باشد

نماز را دریابیم

نگذاریم به راحتی از دست مان با رفع تکلیف در رود.


احساس لذت در نماز یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک‎سری مقدمات در خود نماز. آنچه که قبل از نماز و در خارج نماز بایستی مورد ملاحضه شود و عمل شود، این است که انسان گناه نکند، ‌قلب را سیاه نکند، دل را تیره نکند، معصیت روح را مکدر می‎کند، نورانیت دل را می‎برد.

نماز عالی ترین حکمی است که خداوند از ان با تعبیرهای زیبا یاد کرده است نماز بعنوان رابطه گل سر سبد خلقت یعنی انسان و هستی بخش جهان، نماز بعنوان آرامش روح وروان و نمازبعنوان کنترل انسان از تمام زشتیها و نماز  بعنوان رحمت الهی اما باید دید با این نمازی که خداوند این همه تاکید نموده واز او بعنوان عالی ترین دستور یاد کرده و اولیاء الهی در مقابل فرا رسیدن  اوقات  آن اندامشان به لرزه در می آ مد و آن را نشان مسلمانی می دانستند چه کرده ایم  ایا عمل ما مطابق شان نماز است ؟

 

 در قرآن کریم  یکی از خصوصیات اهل ایمان محافظت بر نماز بیان شده است خداوند میفرماید مؤمنان کسانی هستند که بر نماز خویش مواظبت‌ دارند و همه اوقات نماز را حفظ می‌کنند.

 

 محافظت نماز، همان توجه ویژه به نماز و عدم سهل‌انگاری در برپایی این امر مهم است؛ این محافظت زمانی محقق می شود که انسان نه تنها اول وقت نماز خود را بخواند بلکه برای رسیدن ان لحظه شماری نماید و نماز را با عشق رسیدن به محبوب انجام دهد و آن را با هیچ کاری معاوضه نکند.

 

نماز کلید بهشت استالصلوه مفتاح الجنه » رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) (1)

 

و در روایت دیگر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرموده اند :

 

نماز پلکان ترقی و عروج انسان مؤمن است.الصلوه معراج المؤمن» (2)

 

از این روست که علماء ربانی و اولیاء خدا به هنگام نماز، چه نمازهای واجب و چه نمازهای مستحب خصوصا‌ نماز شب،دست از همه تعلقات دنیوی شسته و خود را برای اقامه‌ نماز و صحبت با خالق بی‎نیاز آماده می ‎کردند، گو اینکه به مهیمانی شخص کریمی می‎روند؛ لذا به فرموده قرآن کریم نماز برای اولیاء‌خدا و خاشعین در محضر حق امری شیرین و آسان است وانها لکبیره الا علی الخاشعین»(بقره/ 45)

 

نماز در کلام بزرگان :

 

حضرت امام خمینی (ره): . باید دانست که چون حقیقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جل و علا است، برای وصول به این مقصد بزرگ و غایت قصوی طهاراتی لازم است که ماورای این طهارت(ظاهری) است. .[3]

 

آیت الحق ملاحسینقلی همدانی(ره): .شروع به نماز کن با قلب پاک از حقد و حسد و غل و غش مسلمان و لباس و فرش و مکان نمازت باید مباح باشد. و بایست به نماز به (گونه) ایستادن بنده در حضور مولای جلیل، باگردن کج وقلب خاضع و خاشع و بعد از فریضه صبح هفتاد مرتبه استغفار و صد کلمه‎ی طیبه‎ی توحید و دعای صباح مشهور را بخوان و تسبیح سیده نساء‌ را بعد از فریضه ترک مکن.[4]

 

آیت الله قاضی (ره): شما را سفارش می‎کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضلیت‎ترین اوقات آنها بجا آورید و آن نمازها با نوافل 51 رکعت است،‌پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله‎های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید حداقل نماز أوابین را بخوانید. (نماز اهل انابه و توبه، هشت رکعت هنگام زوال)[5]

 

آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره): اگر می‎خواهید برکاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید.»[6]

 

آیت الله بهجت (حفظه الله): . احساس لذت در نماز یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک‎سری مقدمات در خود نماز. آنچه که قبل از نماز و در خارج نماز بایستی مورد ملاحضه شود و عمل شود، این است که انسان گناه نکند، ‌قلب را سیاه نکند، دل را تیره نکند، معصیت روح را مکدر می‎کند، نورانیت دل را می‎برد.

 

و اما هنگام خود نماز انسان بایستی زنجیر و سیمی دور خودش بکشد تا غیر خدا داخل نشود، بایستی فکرش را از غیر خدا منصرف کند، البته اگر به طور غیر اختیاری توجهش به جائی رفت که هیچ، اما به محض التفات پیدا کردن بایستی قلبش را از غیر خدا منصرف کند.[7]

 

آیت الله اراکی(ره): آیت الله اراکی و آیت الله بهجت در جواب این سؤال که برای اِزدیاد محبت به حضرت حق و ولی عصر (عج) چه کنیم؟ مرقوم فرمودند: گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید.[8]

 

حکیم و محدث بزرگ ملاّ محسن فیض کاشانى ؛

 

چون براى نماز آماده شدى مى بایست که قلبت نزد نماز بوده و از هر وسوسه اى فارغ باشد و ببین که در پیشگاه چه کسى ایستاده اى و با که سخن مى گویى و شرم دار از اینکه با مولایت با دلى غافل و قلبى ممّلو از وسوسه هاى دنیائى و . سخن بگویى .

 

 و بدان که او بر باطن تو مطلع بوده و به قلبت ناظر است ، و نمازت باندازه خشوع و تواضع و تضرع و زارى تو پذیرفته مى گردد. در نماز چنان به عبادت حق روى آور که گویا پروردگارت را مى بینى . (9)

 

حضرت آیت ا. بهاءالدینى ؛ 

 

نماز معراج است اگر انسان صادقانه باشد و حرفهایى را که در نماز مى زند دروغ نباشد، این نماز معراج است وقتى انسان مى گوید:  إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ » بنده هیچ موجودى غیر از خدا نیستم ، استعانت به غیر از خداى تعالى ندارم و در تمام حوایج ، علوم ، اقتصاد، سلامت و شفا، پناهگاه من خداى تعالى است .

 

اگر انسان موجودى باشد که غیر خدا را عبادت نکند و به ما سوى الله استعانت نجوید، نماز معراج اوست . معارف اخلاق ، عبادات ، صوم و صلاه و حج ، براى این است که انسان به این مرحله برسد. این عروج و معراج اوست .

 

 ولى خدا باید توفیق دهد، تا کسى بتواند خود را به این مرحله برساند. نماز معراج است ولى مؤ منى که راستگو باشد وقتى مى گوید:  إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ » دروغگو نباشد.

 

 اگر روزى صد مرتبه انسان این دروغها را بگوید به جاى این که صعود پیدا کند، سقوط مى کند. عروج نتیجه صداقت انسان است .

 

 اگر صادقانه گفت :  إِیّاکَ نَعْبُدُ » آن وقت منبع علم و حکمت و قدرت مى شود و تمام برکات الهى بر این موجود نازل مى شود ولى ورود به این مرتبه خیلى مشکل است و بدون توفیقات و تاءییدات الهى نمى توان آتشهاى دنیا را تحمّل کرد. (10)

 

لباس زیبا در نماز

 

گویند هنگامى که امام حسن مجتبى علیه السّلام براى نماز آماده مى شد، بهترین لباسهاى خود را مى پوشید. از آن حضرت پرسیدند: ((چرا بهترین لباسهاى خود را مى پوشید؟)) امام علیه السّلام در پاسخ فرمود:

 

انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّى و هو یقول : خذو زینتکم عند کل مسجد.

همانا خداوند زیباست و زیبایى را دوست مى دارد، پس من نیز لباس زیبا براى راز و نیاز با پروردگارم مى پوشم و هم او فرمود: ((به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت دربرگیرید)).

 

بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است که انسان ، براى نماز نیکوترین جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر کند و با رعایت نظافت و در کمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خداى بزرگ بپردازد.

 

نماز اول وقت در کلام بزرگان

 

شهید اول می گوید به هر کاری مشغولی نماز اول وقت را ترک مکن اگر نمازت معاذالله قضی شد در اولین فرصت قضا کن. (11)

آیت الله العظمی بهاء الدینی (ره) فرمودند اگر می خواهید برکاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید. (12)

 

آیت الله اراکی وآیت الله بهجت رحمه الله علیهما در جواب این سئوال که برای ازدیاد محبت به حضرت ولی عصر (عج)چه کنیم ؟مرقوم فرمودند :گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید .(13)


پی نوشت ها :

 

1.     نهج الفصاحه ـ حدیث 1588ـ‌ ابوالقاسم پاینده ـ انتشارات جاویدان- چاپ دوم 1336- تهران

2.     آداب الصلوه، ص 3 و 34 ـ امام خمینی(ره) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) ـ چاپ سوم 72،

3.     آداب الصلوه ـ ص 56 ـ امام خمینی(ره) ـ (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) چاپ سوم ـ 1372)

4.       حیات عارفانه فرزانگان (نماز اول وقت) ص 47 ـ حسن صدری مازندرانی ـ (انتشارات میراث ماندگار ـ اول 1380)

5.       اسوه عارفان ـ (گفته‎ها و ناگفته‎ها درباره مرحوم سید علی آقا قاضی) ـ ص 137 ـ (صادق حسن زاده ـ محمود طیار مراغی) انتشارات مؤمنین، اول / 1378)

6.       حیات عارفانه‎ی فرزانگان ـ ص 26.


بنام خالق هستی.

آیت الله سید حسن عاملی :

به هیچکس به چشم حقارت نگاه نکنید چون از ملکوت انسان ها خبر ندارید. بعضی ها چنان در بزرگ شدن موفق شده اند که تصوّر آن برای ما نابالغ ها مشکل است؛ و یک دلیل برای بزرگی آن‌ها این است که در ظاهر هیچ حکایتی از اعتلا در آن‌ها دیده نمی شود.

تذکر :

این جمله ها صرف یک تشریفات نیست  حقیقت است و انسان عاقل واااقعا چنین عقیده ای دارد






بنام خالق هستی


مرحوم علامه کشمیری استاد شیخ جعفر ناصری نقل میکند که :

روزی در ایوان طلای امیرالمومنین مرحومامام را دیدم دستم را به سر شانه او زدم و به او گفتم:

اقا به جان این امیرالمومنین قسم من شما را خیلی دوست دارم

به من بگویید چه کرده اید که به این صمود و وجود و معنویت دست یافته اید؟؟؟

امام فرمودند:

قرآن آقا  قرآن قرآن که البته مراحی دارد و مرحله اول آن تلاوت و توجه است


شرح : همه کسانی که اهل  تلاوت قرآن هستند می دانند که تلاوت واقعا یک حس معنوی خاصی به انسان دست میدهد و واقعا یک لذت بخصوصی دارد

بخاطر همین است که در روایات آمده که شراب مومن در دنیا قرآن است  تلاوت قرآن است

و واقعا همینطور است زیرا انسان با تلاوت قرآن یک مستی معنوی به او دست میدهد



بنام خالق هستی

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیاء علیهم السلام» غیر ممکن است . اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشۀ خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.


منبع : #در_محضر_بهجت، ج ١، ص ٣٠٠


  • کسانی که فکر می کنند باید بگردند تا بهترین را پیدا کند که هیچ تضاد و اختلاف نظر عقیده و سلیقه و رفتاری با یکدیگر نداشته باشند سخت در اشتباهند
  • عزیز من زندگی مشترک یک کانون است که زن و شوهر باید با اخلاقیات و رفتارهای خود آشنا باشند و سعی در انتخاب راه حق باشند 
  • کانون مشترک فرصتی است که زن و شوهر مکمل یکدیگر باشند و نقص های خود را شناخته و در صدد اصلاح آن باشند


بنام خالق هستی
  • راه برای اهلش باز و آسان است  توفیق شامل حال همه کسنمیشود
اکثرا فکر می کنند بزرگان لابد زحمات بسیاری را متحمل شده اند که حالا به این مقامات رسیده اند
یک مثال میزنم شما خودتان تا ته خط یروید
عده ای هستند خدا دوست شان دارد و آن اینکه آخر شب که میخواهند بخوابند وضو میگیرند و باطهارت به رختخواب می روند 
این یک توفیق بس عظیم است بس عظیم (اگر درک کنیم)
اما بااین حال بین این همه ادم چندنفر این توفیق شامل حال شان میشود؟؟!!
خیلی کم!!
آیا کار سختی هست؟؟ 
فکر نمی کنم
ایا وقت گیر و به زحمت انداز است؟؟؟
فکر نمی کنم
آیا در قبال انجام ان باید غرامت و یا هزینه ای پرداخت کنی؟؟؟!
فکر نمی کنم

پس چرا این کار را همه انجام نمی دهند
اصلا چرا بگم همه؟؟؟!!
چرا همه مومنان انجام نمی دهند؟؟!!
چون توفیق اشت
لیاقت است
فیض است
رشد است

و همه کس قرار نیست از  رشد آن استفاده کنند
اینکه میگویم قرار نیست را دلیلش را خدا میداند
اما خب خیلی ها قابلیت ندارند و یکی از دلایل محکم آن این است که مردم نمیخواهند
یعنی نمی خواهند که رشد کنند 
و جالب اینکه خودشان نمی دانند که نمی خواهند
خیلی حرف هستاااا
نمی دانند که نمی خواهند

بحث فقط به این فیض نیستااا کلا برای تمام فیوضات این قائده حاکم است
و مطلب اینکه فکر نمی کنم این کار و عبادت برای کسانی که انجام می دهند کار سخت و دشواری باشد
اما برای کسیکه اهلش نیست میگوید بروبابا کی حال دارد  اصلا خواب از سرمون می پره و دلایل دیگر که نادان نمی داند این توجیه برای خودش است و اصل قضیه آن بوده که توفیق شامل حالش نیست که آنرا انجام دهد

فهمیدید چه می خواهم بگویم؟؟؟!!!
خیلی از عبادت دها و فیوضاتی که بزرگان انجام میدهند توفیقی است که شامل حال شان شده و فکر نکنید آن کارها برای شان دشوار است خیررر
اصلا فکر نمی کنم خدا عبادت با کراهت و اذیت را دوست داشته باشد 

و میدانی چه باعث شده که این توفیقات شامل حال خیلی از بزرگان میشود؟؟؟!
چون آنها می خواستند
انها می خواستند
آنها طالب بودند
آنها سمج بودند

اما ما چی؟؟
خودم را عرض میکنم
نمی دانیم که نمی خواهیم
و نمیخواهیم
و زندگی مان با نخواستن دارد سپری میشود

بزرگان خواستن را عمدتا از توسل به ائمه اطهار گرفتند
توسل کنیم زجه بزنیم  بلکه دست مان را بگیرند
التماس دعا






بنام خالق هستی


آیت الله جوادی آملی :

علت اینکه برای بسیاری از انسانها تمرکز حواس ، به ویژه درنماز کار آسانی نیست به این جهت است که کارهای بیرونی از نماز ، الهی نیست !


واین یک حقیت محض است
کسیکه اول روزش را با توجه به یاد خدا و توکل و توسل شروع کند و درهر امری خدا را در نظر بگیرد مسلما دم ظهر شوق اقامه نماز در او تجلی کرده و انتظار وقت اذان است

شما اگر بخواهی نزد شخص مهمی بروی و صحبتی با وی داشته باشی واز قبل کمی تمرین نکرده باشی و به جلسه امروز فکر نکرده باشی مسلما نزد ان شخص انطور که دلت میخوتسته نمیتوانی با وی صحبت کرده و خواهش و درخواست خود را مطرح کنی.)))




بنام خالق هستی


علامه تهرانی ره:


☘ اگر انسان به دنبال این باشد که یک فرصت طلایی به دست آورد که هیچ گرفتاری نداشته باشد و هیچ غمی بر دل او سنگینی نکند و آن گاه به سلوک بپردازد،

باید بداند این خیالی است باطل و شیطانی و چنین فرصتی هیچگاه نصیب او نمیشود زیرا عالم دنیا عالم گرفتاری است.

تمام اولیاء خدا که بجایی رسیده اند با همین گرفتاری ها بوده است؛بلکه همیشه گرفتاری گذشتگان از گرفتاری ما به مراتب بیشتر بوده است.


ظ



به نام خالق هستی


قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ۱۰۳

بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳)؟؟؟

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)




به نام خالق هستی

جالبه!!!

حرف بعضی تخصیل کرده هامون  یا افراد ازخدا بی خبر جالبه.!!!

بروبابا عبادت مال افراد بیکار است.اشخاصی که کار مهمی ندارند میرن عبادت میکنند.!!!

واقعا خنده داره!!!

چقدرآدم باید فکرش محدود باشه!!!چقدر آدم باید دیدش منفی و مادی باشه!!!

آیا واقعا حرفاشون حقیقت داره؟! عبادت مال آدم های بیکاره؟؟؟!!!

خیر.

اصلا.

در ارزش عبادت های فردی مثل نماز وروزه و قران خواندن وزیارات ودعاها و.همین بس که حدا به پیامبر اکرم امر نمود که بخش مهمی از شب را به عبادت ونماز وذکر سپری کن زیرا مسِئولیت سنگینی بردوش تو کذاشته شده است

پیامبر بیکار بود که عبادت کنه؟!

کار و مسئولیت مهم تراز کار پیامبر؟!!!

پس بدانید تمام این حرف ها از آدم های شنیده میشه که:


@خود اهل نماز ودعا نیست پس میخواهد خودرا توجیه کند

یا اینقدر سرش به مادیات گرم شده که امور معنوی نزدش کمرنگ شده وانرا بی ارزش می داند ویا.

 @واقعا برای چنین افرادی متاسفمچون عمرخودرا دارند در تباهی می گذرانند.


باید بدانید که یکی از مهمترین فلسفه های عبادت این است که شخص خودساخته می شود ودربرابر گناه اراده معنوی پیدا میکند.جوانان باید ازهمین الان معنویت خودرا با عبادت تقویت کنند تا دراینده به نحو احسن تصمیم گیری کنند واز انچه دررراه خدا ومعنویت نیست پرهیز کنند.واین خیلی مهم است.


سعی کنید درروز نمازهایتان سروقت بخوانید ودر کنار ان یک زیارت عاشورایی قرانی سجده ای .انجام دهید مطمئن باشید اراده تان قوی خواهد شد وخود خواستار معنویت بیشتری خواهی بود.




به نام خالق  هستی

@روح انسان خاصیت شکل پذیری دارد.

روح انسان هم میتواند بزرگ باشد وهم میتواند بزرگوار باشد.

اگر بزرگوار باشد مسلما پس بزرگ هم خواهد بود ولی هربزرگی روح نمی تواند بزرگوار باشد.

هرکسی همت بزرگی داشته باشد پس روح بزرگی هم خواهد داشت همت کوچک نشان از روح کوچک است.


همت بزرگ در راه علم ودانش

برای مثال بعضی ها در راه علم همت بزرگی به خرج می دهند و روز به روز خواستار اطلاعات بیشتری هستند وبعضی هاهم به یک دیپلم بسنده میکنند اهل علم و دانش نیستند.

البته همت در راه کسب دانش هم خود هم کمالات دارد و هم ضلالت

کسی که در پی دانش های بیخود و بی مصرفی که صرفا برای علاقه میرود این اگر ضلالت نباشد خسران را حتما خواهد بود

و یا دانشمندی که در پسی کسب بمب اتم است که در اینده با تهدید این بمب برای کشورهای دیگر باشد ایا این جز ضلالت و بدبختی است؟؟؟

برای مثلا ابوریحان کسی بود که دربستر مرگ هم داشت ازفقیهی که برای عیادتش امده بود سوال فقهی می پرسید وباخود میگفت بدانم وبمیرم بهتر است که ندانم وبمیرم.این همت بزرگ درراه دانش مطلوب است و برای روح بزرگواری هم می اورد.


همت بزرگ دردراه کسب مال وثروت

بعضی هاهم همت شان در کسب مال وثروت می باشد به نحوی که از خواب و اسایش وراحتی های دیگرش می گذرد که مال بیشتری بدست آورد.

به نظر شما این همت ستودنی است؟ آیا انسان برای مال وثروت به دنیا امده است؟ این همت اصلا برای روح انسان بزرگواری نمی آورد وانسان را به کمالات نمی رساند.


همت بزرگ درراه پست ومقام

خیلی هاهم چنان برای برای پست ومقام تلاش میکنند که گویی مقصد نهایی شان یک مقام است وتمام

برای مثال خیلی ها دربهترین دانشگاه ها برای یافتن یک جایگاه والای مادی درس می خوانند.

نادرشاه کسی بود که اینقدر سرش به حکومت و غارت کشورها مشغول بود که بعضی اوقات چهارپنج روز وقت نمی کرد چکمه های خود را ازپا دربیاوردآدمی بخواهد مثل نادر باشد دیگر نمی تواند روی پرقو بخوابد.نمی تواند آسایش داشته باشد.


واما بزرگواری روح.

انسان می تواند با همت های بلند دریک موضوع روح خودرا بزرگ کنند ولی همت درصورتی بزرگواری  برای روح می آورد که آن همت برای انسان کمالات و انسانیت بیاورد مثل

همت در کمک به دیگران

همت در عبادت کردن زیاد.

همت دردرس خواندن بانیت خدایی و
بنابراین روحی از بزرگواری برخوردار است که دارای همت های مطلوب باشد نه همت هایی مثل همت درکسب مال وثروت.


تØویر مرتبط



به نام خالق هستی

انسان که ب یه چیز علمی دارد پس انرا شناخته است.

انسان ازراه های مختلف شناخت کسب میکند.یکی از راه های مهم شناخت توسط انسان مقایسه کردن است.

اساسا انسان یک چیزی را میشناسد چون نقطه مقابل انرا شناخته است.

مثلا انسان تاریکی را درک میکند چون نور را قبلا درک کرده استمیداند اگر نور دریک جا نباشد پس حتما آنجا تاریک است.

لذا اگر نوری وجود نداشت انسان تاریکی را درک نمیکرد.سایه را درک نمیکرد و.ویا مثلا علم ودانش را درک میکند چون میداند  نقطه مقابله ان جهل ونادان است.تشنه است پس آب میخواهد حال اگر تشنه بود وچیزی ب نام اب وجود نداشت دیگر درطلب آب نبود بلکه فقط میگفت چه حال بدی دارم وچگونه باید خوب شوم.

.پس انسان چیلی از وجودهارا با مقایسه ونقطه مقابل دیدن ان میشناسد

  فلذا بخاطرهمین است  که شناخت حدا در حدتوان انسان نیست وانسان درشناخت وجود خدا عجزوناتوان است.

چون خدا نقطه مقابلی ندارد که انسان بخواهد خدا را باآن مقایسه کندخداوند مثل ومانندی ندارد و نقطه مقابل هم برای ان تصور نمیشود یعنی نمیتوان بی خدایی را درک کرد تا خدارا شناخت.

دراصل خدا نمیتوان وجود نداشته باشد.الله نور السماوات والارض.بخاطر همین انسان ازراه مقایسه ونقطه مقابل دیدن نمیتواند ب شناخت خدا دسترسی پیدا کند.

پس برا شناخت خدا ان هم درحد جزیی که انسان را کفایت کند باید سراغ راه هایی مثل عقل واستدلال.تفکر درافرینش.فطرت ادمی و. ب وجود خدا پی برد.

Related image


بنام خالق هستی




چرا سجده.؟!
سجده یعنی همان حالت فروتنی وخشوع دربرابر چیزی که اصطلاحا بیشتر دربرابر خدا صورت میگیرد.
سجده نزدیکترین حالت بندگی دربرابر خداونداست.

هرانسانی باتوجه به اعمالش به خدای خود قرب ونزدیکی دارد.ولی هرکسی درهر مقام ومنزلتی زمانیکه برای خدا سجده میکند نزدیکترین حالت دربرابر خداوند رادارد.

هیچ چیزمثل سجده ناله وفریادهای افسوس شیطان رابه همراه ندارد چون هیچ وقت یادش نمی رود که خدارا نافرمانی کرد لذا تا انسان رامیبیند که دارد درنزدیکترین حالت به خدااست حسرت وجودش را شعله ور میکند.
همانطورکه درمحبت امامان باید هم لعن باشد وهم سلام دراعمال نیز همینطوراست باخشنودی خدا ناراحتی شیطان راب دنبال دارد.ا

گربتوانی سجده های نمازت راطولانی کنی کمک بسیاری به قبولی نمازت کرده ای.
امام صادق فرمود:
 نوررادرسجده وگریه یافتم.

درقرآن یکی ازبهترین خصوصیت انسانهای برتر را سجده برخاک معرفی کرده است.

سجده ازبهترین ابزارهای بندگی انسان واوج عبادت درنمازاست
.شما باسجده های طولانی میتوانید ظرفیت روحتان را برای عبادت وبندگی گسترش دهید.خیلی ها اراده معنوی ندارند یعنی درمقابل گناه نمیتوانند خودراکنترل کنند وتسلیم نفس میشوند.
بهترین سفارش برای چنین افرادی میتواند سجده های طولانی باشد.این گفته ازعلماوعارفان ربانی بوده که سعی کنید درروز یک سجده طولانی باذکر بسیاروالای لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین مداومت کنید.البته هر ذکری مسئولیت خاص خودش را دارد.
استغفراله ربی واتوب الیه.شکرللهالحمدلله رب العالمین .ازذکرهای مفیددیگر برای گفتن درسجده میباشد.سعی کنید براین کارمداومت کنید اگردرزندگیتان تحول معنوی ایجادنشد من نویسنده را لعن کنید.

نتیØه تØویری برای سØده


بنام خالق هستی


انسان .
 همه ی موجودات جهان زمانیکه به دنیا می اینددارای نوع هستند.
برای مثال زمانیکه یک اسب به دنیا میاد دارای ماهیت اسب هست وزمانیکه می میرد هم می گویند اسب مرد.یعنی درطول عمرش همان اسب بوده است وماهیتش ازاسب به پلنگ یاگربه یا هرحیوان دیگر تغیییر نکرده است.
 حالا بیایم سراغ انسان.
انسان زمانیکه به دنیا می اید دارای نوع خاصی نیست.هرچند به شکل وشمایل یک انسان است ولی انسانیتش را خودش باید بسازد
انسان یک موجود زنده خام است که خودش ماهیت خودش را می سازد.
.کسی که درطول عمرش فقط پی شهوترانی وخوشگذرانی است بایدهم درآن دنیا به شکل حیوان باشد.چون روحش تمایل پیداکرده است به خوی حیوانی.
انسان پی هرکاری که برود روحش کم کم مسخ میشود به همان اعمال انسانمثلا کسی که دراین دنیا بخاطر ی سری اعمالش بی غیرت شده است دران دنیا به شکل یک خوک (خوک خوی دارد)ظاهرمیشود واین یک حقیقت است.
منبع:انسان کامل از علامه مطهری.
تØویر مرتبط


به نام خالق هستی.

افسوس.

یک روز معادل 24ساعت است.ما در طول این 24ساعت چه کارهایی انجام می دهیم؟؟؟!! واقعا بیایید فکر کنیم در درطول رور چه کارهایی انجام می دهیم! چقدر کارهایمان مفید وچقدر بیهوده وبی ثمر بوده است.

ما در اصل باید هرروزمان را ارزیابی کنیمامام کاظم (ع) می فرمایند: کسی که در پایان روز اعمال خودرا ارزیابی نکند از ما ائمه نخواهد بود.

چندروز از عمرمان را آخرشب ها موردارزیابی قرار دادیم؟!!!

کسی که بگوید من وقت ندارم بدانید بی نظم است.

همیشه برای کارهای خوب وقت وجود خواهد داشت.

یک قانون دردنیا وجود دارد که زمان برای انسان هدفمند احترام قائل است و صبر برای کارهای او خواهد کرد این را روانشناسان غربی میگویند

ما اسم انرا در دین برکت زمان میگوییم

یعنی کسی که بخواهد فعالیت های مفید انجام دهد مسلما خداوند به زمان و عمر او برکت میدهد

اینکه علمت و دانشمندان اسلامی در طول عمرشان کتابها و اثار فراوانی ازخود بجا گذاشته اند بخاطر آن است که خداوند به عمر انها برکت داده است

راجب این موضوع در یک مقاله دیگر مفصل بحث کرده ایم

خیلی از ما زمان کم را بهانه خود قرار داده ایمنه اینکه بدانیم و بهانه آوری کنیم خیراز بس به کارهای بیهوده مشغول شده ایم وهدف مشخصی نداریم احساس کم وقتی می کنیم.

انسان های وقت شناس هیچگاه وقت وزمان را مقصر نمی دانند وحتی اگر موفق هم نشوند به خود ایراد می گیرند نه به زمان.

برای مثال عرض می کنم: اگر به شما بگویند در روز چقدر مطالعه دینی و اعتقادی یا اخلاقی دارید چه می گویید؟؟!! وقت ندارم؟؟!!!

من به شما قول می دهم اگر تنها وفقط وفقط روزی یک ربع ساعت وقت برای مطالعه دین ومذهب وکتب اخلاقی بگذارید در آینده فرد پخته وپرباری خواهید شد.ولی افسوس که این یک ربع هم متولد نخواهد شد. آیا یک ربع هم وقت نداریم؟!! شما اگر وقت تان را ارزیابی کنید متوجه خواهی شد که ساعت ها وقت تان به بی کاری و بهوده گذرانده شده استتنها یک روز ارزیابی کنید(  البته دور از جان دوستان وقت شناس و هدفمند)

یک فرد باهوش به شخصی می گوید چند سالته؟ او می گوید سی سال دارمشخص باهوش می گوید نگو سی سال دارم بلکه بگو سی سال را دیگر ندارم.

عمر دارد مثل فشفشه می گذرد وما اورا مهار نمی کنیم!!! بیایید از وقت مان کمال استفاده را در راه رسیدت به خدا و هدف مطلوب استفاده کنیم.

بایک برنامه ریزی مطلوب میتوان وقت برای بسیاری از فعالیت های مفید ترتیب داد

خوددانیم

وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد زیرا وقت ظرف هر عملی و هر تلاشی و هر چیزی است که انسان به دست می آورد بنابراین ، وقت در واقع چه برای افراد و چه برای جامعه سرمایه ی حقیقی است .

نور کتاب قرآن
مهم‌ترین چیز در زند‌گی انسان که از ارزش والایی برخوردار است، وقت می‌باشد؛ که در واقع شیرازه حیات ما را تشکیل می‌دهد. ارزش وقت از آن جا دانسته می‌شود که خداوند در قرآن کریم سوره‌یی را به نام العصر وقت یا زمان» فرو فرستاده و در جاهای دیگری از قرآن، به برهه‌هایی از زمان اشاراتی داشته است و در جای جای قرآن برای  بیان اهمیت آن ، به آن قسم یاد کرده است .

و در احادیث نیز داریم که رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

در روز قیامت از عمر انسان به طور عموم و از جوانی به طور خصوص پرسیده می‌شود که در چه راهی سپری شده است» و فرمودند: فراغت را قبل از این که مشغول شوی غنیمت بشمار.»

اینها همه بیانگر ارزش و اهمیت وقت است که به طور مختصر و فشرده بیان شد؛ پس حال بر ما است تا از وقت خویش به طور درست در قالب یک برنامه‌ریزی دقیق استفاده بهینه نماییم.

 

خصایص و ویژگی وقت

بر ما واجب است که این ویژگی ها را به درستی دریابیم و متوجه آنها باشیم و در پرتو این ویژگی ها با وقت و زمان بر خورد کنیم .

1- سرعت انقضا و سپری شدن وقت

وقت چون ابر به سرعت می گذرد و چون بادتندی روان است خواه همراه با  شادی باشد یا اندوه .(نازعات/ یونس)

2- وقتی که گذشت بر نمی گردد و عوضی ندارد

حسن بصری چه زیبا گفته: (هیچ روزی نیست که سپیده بدمد و ندائی سر ندهد و انسان را مخاطب خود نسازد که : ای فرزند آدم ، من مخلوق تازه ای هستم و بر عمل تو گواهم پس از من توشه ای بیندوز زیرا چون گذشتم هرگز تا رستاخیز بر نمی گردم.)

3- به راستی وقت گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد.

با توجه به اینکه وقت وزد گذر است و گذشته ی آن هرگز بر نمی گردد و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و عوض ندارد پس وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد زیرا وقت ظرف هر عملی و هر تلاشی و هر چیزی است که انسان به دست می آورد بنابراین ، وقت در واقع چه برای افراد و چه برای جامعه سرمایه ی حقیقی است .

حسن بصر گفته : ((ای فرزند آدم تو جزءمجموعه ای از ایام نیستی پس هر گاه روزی گذشت بعضی و برخی از تو گذشته است ))! انسان زمانی قدر وقت را می داند که بدان دسترسی ندارد مانند ساعات و لحظه ای که اجلش فرا می رسد _یا آن هنگام در آخرت جزای اعمال را می دهند آرزوی یک لحظه عمر می کند برای جبران گذشته ولی هیهات هیهات!(منافقون / فاطر)

کسانی که با مشغول کردن خود به کارهای بیهوده می گویند ما می خواهیم وقت کشی کنیم ! و این بیچارگان بینوا نمی دانند که هر کس وقت خود را بکشد به حقیقت خویشتن را کشته و نفس و زندگی خویش را از میان برده است و این خود کشی تدریجی است .
تکلیف مسلمان در قبال وقت

اولین و مهمترین  وظیفه ی انسان مسلمان در برابر وقت خویش آن است که آن را حفظ کرده و مراقب و مواظب آن باشد، باید بیشتر از مال از وقت مراقبت کرد: زیرا مال دوباره به دست می آید ولی وقت بازگشت ندارد . باید از آن در مواردی که به سود سعادت خود و رشد و ترقی روحی و مادی آن باشد صرف کند و از آن بهره گیرد.(هر گاه روزی از عمرم بگذرد واز آن هدایتی برای خود کسب نکرده و در آن عملی به دست نیاورده باشم آن روز از عمرمن به شمار نمی رود . کسی که عمر و اوقات زندگی خود را بیهوده تلف کند و به پوچی گذراند ، به تحقیق او حق زمان خویش را به جا نیاورده و به خویشتن ستم وجورکرده است.)

 

 وقت کشان  درحقیقت خود را می کشند

کسانی که با مشغول کردن خود به کارهای بیهوده می گویند ما می خواهیم وقت کشی کنیم! و این بیچارگان بینوا نمی دانند که هر کس وقت خود را بکشد به حقیقت خویشتن را کشته و نفس و زندگی خویش را از میان برده است و این خود کشی تدریجی است .

 

اوقات را باید غنیمت شمرد

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: (دو نعمت از نعمتهای خدا که بسیاری از مردم در آنها فریب خورده و قدرش را نمی دانند، تندرستی و اوقات فراغت است.)

چرا که اوقات همیشه فارغ وخالی باقی نمی مانند پس بایستی آن را با کارهای خیر پرنمود وهرکس نفس ودل خویش را به حق مشغول نکند ،نفس و دلش او را به باطل مشغول می دارد.

وقتی جوانی و بیکاری و ثروت هر سه با هم باشند خطرات اوقات فراغت بیشتر است . دلبستگی زن عزیز مصر به یوسف (ع) نتیجه ی اوقاتی بود که نمی دانست آنرا با چه پر سازد !!!

عدد اول نوزده در کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن
پیش گرفتن در اعمال خیر و نیکی ها

برای مؤمنی که ارزش و اهمیت وقت را می داند شایسته و سزاوار است که وقت خو یش را با کردار های نیکو و افعال خیرپر سازد : (توبه/ نساء/ بقرِة/ مائدة / عمران/ حدید/ مطففین )

سپری کردن وقت در انجام کار های نیک آنچنان مهم و ارزشمند است که خداوند در قرآن به او دستور داده در انجام این امور بر دیگران پیشی و سبقت بگیرید : (انبیاء)

 

باید از گذشت زمان عبرت و پند بگیریم

شایسته است که مومن و مسلمان از مرور گذشت ایام برای نفس خویش عبرت اندوزد و پندگیرد ؛ زیرا روز ها وشب ها هر تازه ای را کهنه وهر دوری را نزدیک می سازد و عمر ها را در می نوردند و کودکان را پیر و پیران را بفنا و نیستی می کشاند.همانا مومن نباید از این شب و روز غافل باشد ، بلکه باید به تفکر پردازد و عبرت گیرد که در آن برای صاحب دلان آیاتی هست.(عمران/نور)

 

هرعملی وقتی دارد

شایسته است که مؤمن و مسلمان بداند که هر زمان وقتی چه چیزی را ایجاب می کند و چه چیزی فراخور آن وقت است از عمل دل یا زبان یا دیگر اندام ها که درست آنرا جستجو کند و در قیام بدان و انجام آن بکوشد تا هر چیز در جای خود واقع شود و با مقصود سازگار گردد و مورد قبول خدای عزو جل قرار گیرد.

 

نظام روزمره ی زندگی مسلمان

اگر مسلمان بخواهد عمر وزندگیش با برکت باشد لازم است برابر با نظام روز مره ی زندگی در اسلام رفتار کند و برابر آن عمل نماید.

نظام اسلامی ایجاب می کند که مسلمان بامدادان زود از خواب برخیزد و شامگاهان زود بخوابد .روز انسان مسلمان از پگاه وسپیده دم و حداقل پیش از طلوع خورشید شروع می شود .

یکی از بزرگان سلف گفته است: در شگفتم از کسی که نماز صبح را بعد از طلوع خورشید می خواند که چگونه خداوند به وی روزی می دهد!»

مسلمان روز خود را با طاعت خدا آغاز می کند و نماز واجب و سنت خود را به جای می آورد و آنچه برایش مقدور باشد از اذکار مأثوره با موادی که از پیامبر (صلی لله علیه وآله) نقل شده است می خواند و از قسمتی از قرآن را می خواند و به کار حلال روزانه اش می پردازد که باید در تولید وآبادانی زمین و خدمت به مردم سهیم باشد و سر بار جامعه نشود ؛ (سوره هود)و کار خود را به بهترین نحو وجدی انجام می دهد و باید سعی کند با زبان دست نصیحت و همکاری و مساعدت دیگران در روز برای خود صدقه ای بیندوزد.

شایسته است که مومن روزانه اوقاتی را به مطالعه وخواندن اختصاص دهد تا بر دانش خویش بیافزاید .(سوره طه)

مسلمان می تواند مدتی را به بازیها و سر گرمی های مباح بپردازد به شرطی که به سایر حقوق او لطمه نزند.(سوره رحمن)

بر مؤمن لازم است که همان طور امیر مومنان حضرت علی علیه السلام فرمودند : (خویشتن را به محاسبه بکشید پیش از آنکه شما را به محاسبه بکشند و خودتان اعمال خود را بسنجید پیش از آنکه شما را بسنجند) این کار را در پایان هر روز ،هر هفته ،هر ماه یا هر سال انجام داده و خود را بازرسی و باز سازی کند

نگاهی درست به زمان داشته باشیم !

نگاه و نگرش درست اسلامی بر زمان ،بینشی است که گذشته ،آینده و زمان حال را در بر می گیرد و به هر یک توجه دارد و هیچکدام را نادیده نمی گیرد.

 

نگاهی به گذشته و آینده نیز ضروری و لازم است

لازم است که انسان نگرش صحیح و درست و توجه به گذشته را داشته باشد تا از رویدادها و سر نوشت ملت های گذشته و سنت الهی درباره ی آنان پند و عبرت بگیرد چون گذشته ظرف رویدادها و گنجینه عبرت ها و اندرز ها است.(آل عمران/حج )

بر مؤمن لازم است که همان طور امیر مومنان حضرت علی علیه السلام فرمودند: (خویشتن را به محاسبه بکشید پیش از آنکه شما را به محاسبه بکشند و خودتان اعمال خود را بسنجید پیش از آنکه شما را بسنجند) این کار را در پایان هر روز ،هر هفته ،هر ماه یا هر سال انجام داده و خود را بازرسی و باز سازی کند .

ضروری و لازم است که انسان نگاه وتوجهی به آینده داشته باشد زیرا انسان بر حسب فطرت و طبیعتش به آینده بسته شده است و نمی تواند از آن غفلت کند همان طور که خدا به انسان حافظه را داده تا با گذشته رابطه بر قرار کند و او نیز قوه تخیل و مخیله را داده تا آینده را تجسم نماید .

اما نکته ی حساس ومهم این است که آدمی باید در حال زندگی کرده و تمام هم و غم خود را برای زمان حال به کار برد و تنها از گذشته عبرت و پند گرفته و در تلاش برای ساختن آینده باشد .

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان

التماس دعا


به نام خالق هستی

@ عبادت کردن یعنی هرآنچه خدا امر کرده است را انجام دهیم و تقوا کردن یعنی دربرابر گناه ایستادگی به خرج داده و ازگناه دوری کنیم.

پس تقوا خود نوعی از عبادت است.


ولی منظور ما از عبادت دراین مطلب عبادت های شخصی همانند نماز وروزه و قران وزیارات و دعاهاست.


ببینید دوستان یکی از فلسفه های مهم عبادت این است که انسان اراده دربرابر گناه پیدا کند و آنرا انجام ندهد.

ساده تر بگویم خدا نمازی را که انسان را ازگناه و اخلاق های رذیله دور نکند نمی خواهد.

پس کسی که عبادتش کیفیت داشته باشد باید به همان میزان عبادتش در برابر گناه تقوا داشته باشد.

ولی این دو خیلی همدیگر را دوست دارند و ی جورایی عاشق هم هستند.


آیا کسی که عبادتش سست است می تواند از نگاه به نامحرم بگذرد؟! مسلما خیر. فرض کنید عبادتش در حدی بود که دربرابر این گناه تقوا پیشه کند.دراینصورت می دانید این تقوا چقدر به عبادتش کمک خواهد کرد؟!

این تقوا باعث می شود که:

@عبادتش را با معرفت بیشتری انجام دهدبرای مثال نمازش حضور قلب بیشتری پیدا خواهد کرد.


@باعث می شود تا با میل و رغبت بیشتری عبادتش را انجام دهد.برای مثال انتظار وقت نماز را می کشد


@باعث می شود به عبادتش افزوده شود برای مثال بعد نمازش می گوید بگذار تا یه زیارت عاشورایی هم بخوانیم.


لذا با تقوا پیشه کردنش عبادتش بیشتر می شود دوباره خود این عبادت باعث می شود خود را برای تقواهای سخت تر اماده کند خود آن تقوا دوباره.

واین برای شخص سیروسلوک به سوی خدا ایجاد می کند و باعث می شود شخص پله به پله مسیر را برای خدایی تر شدن و مقامات معنوی طی کند.

البته تقوا و عبادت آثار و برکات دیگر هم دارد که انشاله در مطلب های بعدی خدا توفیق دهد برایتان عرض خواهم کرد.

ومن اله تعوفیق


هر گناهی را که ترک کنی یکی ازاین پله هارا سیر خواهی کردتاحالا چندتا ازاین پله هارا طی کرده ای؟؟!!!




به نام خالق هستی

انسان که ب یه چیز علمی دارد پس انرا شناخته است.

انسان ازراه های مختلف شناخت کسب میکند.یکی از راه های مهم شناخت توسط انسان مقایسه کردن است.

اساسا انسان یک چیزی را میشناسد چون نقطه مقابل انرا شناخته است.

مثلا انسان تاریکی را درک میکند چون نور را قبلا درک کرده استمیداند اگر نور دریک جا نباشد پس حتما آنجا تاریک است.

لذا اگر نوری وجود نداشت انسان تاریکی را درک نمیکرد.سایه را درک نمیکرد و.ویا مثلا علم ودانش را درک میکند چون میداند  نقطه مقابله ان جهل ونادان است.تشنه است پس آب میخواهد حال اگر تشنه بود وچیزی ب نام اب وجود نداشت دیگر درطلب آب نبود بلکه فقط میگفت چه حال بدی دارم وچگونه باید خوب شوم.

.پس انسان چیلی از وجودهارا با مقایسه ونقطه مقابل دیدن ان میشناسد

  فلذا بخاطرهمین است  که شناخت حدا در حدتوان انسان نیست وانسان درشناخت وجود خدا عجزوناتوان است.

چون خدا نقطه مقابلی ندارد که انسان بخواهد خدا را باآن مقایسه کندخداوند مثل ومانندی ندارد و نقطه مقابل هم برای ان تصور نمیشود یعنی نمیتوان بی خدایی را درک کرد تا خدارا شناخت.

دراصل خدا نمیتوان وجود نداشته باشد.الله نور السماوات والارض.بخاطر همین انسان ازراه مقایسه ونقطه مقابل دیدن نمیتواند ب شناخت خدا دسترسی پیدا کند.

پس برا شناخت خدا ان هم درحد جزیی که انسان را کفایت کند باید سراغ راه هایی مثل عقل واستدلال.تفکر درافرینش.فطرت ادمی و. ب وجود خدا پی برد.

Related image


بنام خالق هستی

تلبیس شیطان

مقدمه

شما زمانیکه بخواهید یک سخن راست از یک واقعیتی را بگویید فقط میتوانید همان حقیقت را بیان کنید تا راست گفته باشید و صداقت به خرج دهید یعنی شما در یک محدودیت سخن هستید اگر دیشب فلان ساعت در منزل بوده اید حرف صادق همان است که در منزل بوده اید ولی اگر بخواهید دروغ بگویید شما دیگر در محدودیتی نیستید و بی نهایت حرف خلاف واقع میتوانید بگویید

یعنی درواقع سخن صادق در یک جمله حقیقت محدودیت دارد و لی خلاف ان واقع را میتوان با هزاران سخن دروغ بیان کرد

شیطان دروغ میگوید

او با دادن وعده و آرزو دروغ را به خورد شما میدهد

خداوند در سوره نسا میفرماید

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلا غُرُورًا ١٢٠

ترجمه : شیطان به آنها وعده دروغ میدهد و در ارزوهای سراب وار می اندازد و جز وعده فریبنده به آنها نمی دهد

دقت شود

میفرماید جز وعده فریبنده

این را برای خودمان تکرار کنیم

جز وعده فریبنده

جز وعده فریبنده

دراین مقاله قصد داریم یکی ازجاهاییکه شیطان با لباس وعده و آرزو به نیت انسان رخنه میکند را بیان کنیم

اساسا این ترفند شیطان یک ترفند قوی است که بسیاری از انسانها را قربانی آن کرده است

و ان این است که :

شما زمانییکه یک گناهی انجام می دهید یک معصیتی میکنید شیطان برای مرحله بعدی حی و حاضر میشود

مرحله بعدی چی است ؟؟

او میگوید برو بابا تو که فلان کار را انجام دادی حالا بری فلان عمل خوب را که انجام دهی که فایده ندارد

اول سعی کن این عملت را اصلاح کنی بعد به آنها بپرداز که انها به نوبه خود تاثیر گذار باشد مگرنه تو حالا اون مستحبم که انجام بدی چه فایده تا زمانیکه این کارت را اصلاح نکرده ای

این تلبیس شیطان است

خوب توجه کنید

او به شما میگوید که فعلا این کارت را اصلاح کن حالا تا آنها

آیا حرف خدا و قران هم همین است ؟؟؟

یا اینکه خدا میفرماید ناامید نشو توبه کن و دوباره برخیز و این کارت اساس ناامیدی برای ادامه راهت نباشد


مثلا طرف یک بداخلاقی با خانواده خود داشته است و همین باعث شده که در حوالی همان زمان که در موقعیتی قرار میگیرد که به عنوان مثال یک انفاقی درراه خدا کند اما از بی رغبتی و ناامیدی از بداخلاقی اش با خانواده اش انفاق را هم نمی کند


حالا شما به من بگویید اگر همین رویه پیش رود چه بلایی سر انسان می اید؟؟؟

نه آقاجااان

اصلا تو برای انکه همان بداخلاقی با خانواده ات را که بخواهی اصلاح کنی نیازمند یک توفیق و مدد از خداوند هستی

این وعده ای که شیطان به تو میدهد یک دروغ است

این وعد که شیطان به تو میدهد کذب است

توفیق  توفیق می اورد از خدا بخواه توفیقی به تو بدهد تا توفیق جبران همان معصیت قبلی راهم به تو بدهند


تمام

التماس دعا


بنام خالق هستی


مرحوم علامه کشمیری استاد شیخ جعفر ناصری نقل میکند که :

روزی در ایوان طلای امیرالمومنین مرحومامام را دیدم دستم را به سر شانه او زدم و به او گفتم:

اقا به جان این امیرالمومنین قسم من شما را خیلی دوست دارم

به من بگویید چه کرده اید که به این صمود و وجود و معنویت دست یافته اید؟؟؟

امام فرمودند:

قرآن آقا  قرآن قرآن که البته مراحی دارد و مرحله اول آن تلاوت و توجه است


شرح : همه کسانی که اهل  تلاوت قرآن هستند می دانند که تلاوت واقعا یک حس معنوی خاصی به انسان دست میدهد و واقعا یک لذت بخصوصی دارد

بخاطر همین است که در روایات آمده که شراب مومن در دنیا قرآن است  تلاوت قرآن است

و واقعا همینطور است زیرا انسان با تلاوت قرآن یک مستی معنوی به او دست میدهد

تجربه نشان داده شده که با طرف با تلاوت قرآن درعین همان زمان اراده ای بر یک فعالیت معنوی دیگر پیدا کرذه اند ویا پشیمانی از یک خسرانیت پیشین خود کسب خواهند کرد
همچنین به گفته یکی از مدعیان میفرمود قرآن خواندن به انسان قدرت تحلیل میدهد و درست گفته است


به نام خالق هستی
هرانسانی از ازندگی کردن هدفی دارد خیلی ها ارزو دارند که یکی از پولدارترین شخص دردنیا شوند.خیلی ها آرزو دارند بهترین پزشک از دانشگاه فلان باشند و.

 محیط زندگی.اخلاقیات ونوع زندگی کردن فامیلها و وابستگان برای انسانها آرزو درست میکنند.


 ولی تمام این آرزها باتوجه به جویات است که انسان درون آنها قرار میگیرند مگرنه تمام انسانها فطرتا خواستار رسیدن به خدا هستند
معمولا کسانیکه از اهداف معنوی برای خود ندارند معلوم است که ازمعنویت بالایی برخواردار نیستنو و دربند مادیات هستند.
 انسان هرچه ظرفیت معنویتش بیشتر شود معمولا اهداف معنوی پیدا خواهد کرد.
 انسان هرچه طاعتش بیشتر شود ظرفیت معنوی بیشتر پیداخواهدکرد
شکرنعمت نعمتت افزان کند کفرنعمت از کفت بیرون کند مصداق همین بحث است انسان هرچه برای نعمتهای خدا شکرگذار باشد خدا ظرفیت بیشتری برای نعمتها بهش خواهد داد.

انسان و تنوع طلبی
همه ما میدانیم که انسان بسیار متنوع طلب است.انسان هرچقدرهم پی مال وثروت برود بیشتر تشنه تر میشود.
طمع انسان دو بعد دارد.بعد مثبتوووبعد منفیوو
بعد مثبت: اینکه انسان تشنه علم ودانش ومعنویت وامثال اینها باشد خوب است وانسان را به هدف حقیقی نزدیکتر میکند.

بعد منفی: ولی طمع انسان ذرزمینه مال وثروت وشهوت وامثال چنین خواسته های نفسانی نه تنها انسان سیراب میشود بلکه روزبه روز تشنه تر ودرباتلاق طمع فروتر میرود و لحظه به لحظه انسان راازاهداف خدایی دور و دورتر خواهدکرد. 

فلسف تنوع طلبی انسان: حقیقت این است که انسان یک موجودی آسمانی است وبرای انجام ماموریت به زمین فرستاده شده است.بخاطرهمین است که انسان پی هرچیز به جز خدا رود سیراب نمیشود وتشنه تر خواهدشد.گمشده ی انسان خداست وانسان فطرتا دنبال خدا می گردد هرچند شاید به اشتباه پی چیزهای دیگر برود ولی او ذاتا  خدا را خواستار است.






بنام خالق هستی

ما و اعمال ما

اعمال ما و ما


در منطق ما انسان ها اینطور است که یک عملی را  انجام می دهیم  و تمام میشود

مثلا دیده شده که طرف یک معصیتی را انجام داده و وقتی برای کسی تعریف میند میگوید اره این قضیه مال چندین سال است و تمام شد رفت اینکه مال الان نیست

و یا مثلا دیده ایم که وقتی میخواهند عملی را توجیه کنند میگویند یک شب که هزار شب نمیشه یک شب است تمام میشود میرود مثلا برا همین عروسی رفتن ها

اصولا ما اینطور فکر میکنیم که زمانیکه یک عمل معصیتی را انجام میدهیم گذر زمان آنرا کمرنگ میکند و خودمان عملی که برایمان گذشته ها انجام شده حالات روحی ان عمل زیاد برایمان محسوس نیست

حال کلا اینطور فکر کردن اصلا درست است و یا نه

اصلا ببینیم مبانی دینی ما راجب ان چه میگوید و همچنین ببینیم این گذر زمان برای عمل انجام شده مصلحی می اورد و یا خیر

ما ملاک را قرآن میگذاریم ببینیم قران چه میگوید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (18)

ای کسانیکه ایمان اورده اید از خداوند پروا کنید و هرکسی باید تامل و نظر کند که برای خود په چیزی از پیش فرستاده است از خدا پروا کنید چراکه خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است

نکته اول اینکه در این آیه دوبار بیان شده که از خدا پروا کنید و یا تقوا پبشه کنید که مجال مقاله ما نیست

و نکته دیگر آنکه راجب اعمال انسان نفرموده که چه چیزی انجام میدهید بلکه بیان داشته از آنچه از پیش فرستاده اید و این نکته مدنظر ما است

عمل از پیش فرستاده

ما فکر میکنیم که عمل انجام شده پشت سر ما قرار میگیرد و با گذر زمان یک عمل انجام شده و ما پیش افتاده ایم یعنی عمل ما مربوط به گذشته است و ما از آن زمان جلو افتاده ایم و آن عمل را پشت سر گذاشته ایم


درحالیکه این منطق قرآن نیست

قران میگوید قضیه برعکس است

قرآن میفرماید هر عملی که تو انجام دادی او پیشاپیش تو رفت و تو پشت سر باقی ماندی تو عمل را جلو فرستادی و تو هنوز مانده ای که به او برسی

خیلی حرف غجیبی است هر عملی که انسان انجام میدهد چه خوب و چه بد در منطق  قران از پیش فرستاده است

و بعد این انسان است که باید به او برسد

قضیه چیست؟؟؟

قضیه این است که ما بر منطق زمان می نگریم ولی قران به منطق دیگر که نشئه است مینگرد

عمل خوب تو به نشئه ی خوبها میرود و عمل بد تو به نشئه بدهاو تو با گذر عمرت در واقع داری به کلیه اعمالت که یا در نشئه خوبها و یا نشئه بدها است نزدیک و نزدیکتر میشوی

حال این حرفها را زدی که چه :

که اینکه ک

گذر زمان تو را از عملت دور نمی کند که بخواهی خودت را فریب دهی که یک عملی بود تمام شد رفت خیررر بلکه تازه آغاز شد و آغاز ان که به نتیجه اعمالت برسی بلکه تو روز به روز داری به او نزدیک میشوی

حال اگر عمل خوب است که خوشا بر احوالت و اگر عمل بد است گذر زمان تو را به فراموشی آن عمل دچار نسازد بلکه قبل از آنکه به او برسی یک فکری به حال خودت کن

توبه ای کن نمیدانم بالاخره جبرانش کن تا او را از نشئه بدها به جایگاه نشئه خوبها منتقل کنند


حال گذر زمان

گذر زمان برای عمل ازپیش فرستاده مفید است و یا خیر

اگر عمل معصیتی بوده که گذر زمان درصورتی مفید است که زمان تو را توفیق به جبران ان کند مگر نه تو روز به روز داری به معصیتت نزدیک میشوی و اگر هزاران سال ان از ان عمل بگذرد عمل خاصیتش را ازدست نمی دهد بلکه فقط دارد تو را به او نزدیک میکند

و اگر عمل صالحی است که گذر زمان دوباره بستگی به خودت دارد

ممکن است گذر زمان تو را به ریای بعد از عمل دچار کند و عمل صالحت را از ارزش ان بکاهد و یا حتی تبدیل به معصیت کند

برگ عیشی به گور خویش فرست

کس نیارد ز پس تو پیش فرست


برگرفته از کتاب آشنایی با فرآن 6 شهید مطهری حوالی صفحات 177

پایان







بنام خالق هستی

 مقاله ۱-۹۸

یک سال دیگر هم گذشت:

سال ۹۷ ۱۳را پشت سر گذاشتیم

۳۶۵روز گذشت

چقدر سن داریم ؟

نباید بگوییم چقدر سن داریم؟ باید بگوییم اینقدر دیگه سن نداریم یعنی عمر نداریم نه اینکه اینقدر سن داریم

بگذریم

خب بیایم سر وقت خودمون:

چه کردیم در یک سال جاری؟

چقدر جمع کردیم ؟ چی فرستادیم؟

چندبار نماز را به جماعت خواندیم؟

چند جزء قرآن خواندیم؟ اصن خواندیم؟

دعا چی؟ ندبه ای؟  کمیلی؟ توسلی؟ چند بار؟

صلوات چی؟ روزی صد تاهم فرستاده باشیم باید ۳۶۰۰صلوات فرستاده باشیم  فرستاده ایم؟؟

راستی چقدر مطالعه داشتیم؟

چند جلد؟ اصن چند صفحه؟

ای داد بیداد

خدای ناکرده نکنه نماز قضاهم داشته ایم؟؟

ان شاءالله که نداشته ایم

سال گذشت و جیزی جز باقیات چیزی از سال باقی نماند

دو چیز از سال برای ما باقی ماند

یکی یاد و خاطرش و یکی اعمالی ک در تک تک روزها مرتکب شد

در واقع از ۹۷ یک چیر برای ما باقی ماند و آن اعمالمان بود

اعمالی که در سال ۹۸ به آنها نزدیکتر شدیم

خیلی جالبه ها 

اعمال در سال ۹۷ انجام شده اما ما در سال ۹۸ به آنها نزدیکتر شده ایم

و این یک واقعیت است

ما میگوییم سال تمام شد بله سال به عدد ۹۷ تمام شد اما واقعیت آن است که ما به ماهیت سال ۹۷ نزدیکتر شدیم و فردا نزدیکتر میشویم و ایتقدر تزدیک میشویم که با مرگ مان به آنها برسیم

این بخاطر آن است که ما اعمالمان را پیش میفرستیم

هر عملی که ما انجام میدهیم لحظه ای بعد به آن نزدیک تر شدیم

در مقاله قبل راجب عمل پیش فرستاده توضیحاتی دادیم

بیایم ۹۸ را دریابیم

بیاییم ۹۷ را برنامه ریزی کنیم یک برنامه ریزی ۳۶۵روزه

یک برنانه ای منظم

برنامه ای که ب اب عبادت های روزانه مان ضابطه قرار دهیم

اعمالی را هفتگی درنظر بگیریم ماهیانه  و جهل روزه و.

ازهمین الان سال را در دست بگیریم

اعمالی را مداوت آمیز برای خود درنظر بگیرید ولو کم و کوچک اما مداوم

موفق و موید باشید


به نام خالق هستی.

یکی از ویژگی های کسانیکه در آستانه معنویت قرار می گیرند این است که به اختیار و حضور ذهن گناه نمی کنند.

مثلا شخصی در رویارویی باشخصی عصبانی شده و وبا پرخاشگری رفتار میکند ولی قصد چنین کاری را که نداشته و ناخواسته عصبانی شده.این شخص با نیت ب انجام گناه جلو نرفته  وبعد از واقعه متوجه اشتباه خود شده و پشیمان می شود.


ولی شخصی هم با نیت ب انجام گناه پیش میرود مثلا شخصی عمدا میخواهد کسی را جلوی جمع سبک ویا مسخره کند وبا همین نیت اقدام می کند این شخص با اختیار وباحضور ذهن برای انجام گناه پیش رفته است.


افرادی که دارای مراتبی از معنویت هستند هیچ گاه ویا به ندرت شاید با نیت ب انجام گناهی اقدام میکنند چنین اشخاصی بعد از کارشان متوجه اشتباهی که کرده اند می شوند و سریعا از خدا طلب مغفرت می کنند.




به نام خالق هستی.

همانطور که در مطلب قبل  یاد اوری کردیم ما نماز را می خوانیم که در جامعه با اخلاق نیک رفتار کنیم.

ولی قرار نیست کسی که در کاری نقطه ضعف داشت تو سرش بزنیم و کارش را بی اهمیت جلوه دهیم.

برای مثال طرف نماز خوان است ولی یک جایی که سوتی می دهد به او می گویند که این کار واجب تر از نماز است اول برو این کاراتا درست کن.این نماز تو سرت بخوره.برو به جا نماز این کاراتا انجام بده.این کارا مهمه نه نماز خوندن و.خلاصه سعی دارند با این کارشان:

طرف را سبک کنند

ارزش نماز را که خودشان به ن اهمیت نمی دهند را پایین بیاورند

طرف را از نماز خواندن سلب کنند

و.

درحالیکه این کار از بدترین اخلاقیات است و عقاب الهی را در بر خواهد اشت.

درست استبلهکسی که نماز می خواند باید کارهای دیگرش هم اصلاح شود ولی قرار نیست باهرکسی که این عیب را دارد با این حرف ها سبک کنیم یا ناامیدش کنیم.

اگر واقعا از از او نفرت نداریم و بد اورا نمی خواهیم:

با زبان خوش و دور از حضور دیگران اورا تذکر دهیم که کسی که نماز هایش را اهمیت می دهد باید سعی کند که چنین مواقعی هم به درستی عمل کند وشما بااین کار دارید عابروی نمازگزار های دیگر هم خدشه دار می کنید و.

البته این یک مورد از امر به معروف ونهی ازمنکر بود و بستگی به شخص دارد که چگونه با او رفتار کنیم.


بنام خالق هستی


عوامل شکر گزاری:

یک سری از عوامل هست که اگر انسان آنها را دریابد و به ان اعتقاد قلبی داشته باشند انسان باطنا یک حس شکرگزاذی نسبت به خداوند پیدا میکند

اول اینکه :

نعمت ها را ببیند

این خیلی مهم است که انسان نعمت ها را ببیند

خداوند زمانیکه برای انسانها مثال هایی در ایات قران میزند متذکر میشود که این مثال ها برای اهل تسلیم مایه ایمان آوردن است  ولی همین مثال ها برای اهل کفار مایه ضلالت و گمراهی است

خداوند حکیم در آیه شریفه 26 سوره بقره می فرماید: انَّ اللَّهَ لا یسْتَحْیی انْ یضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوقَهَا فَامّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیعْلَمُونَ انَّهُ الحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ امَّا الَّذِینَ کفَرُوا فَیقُولُونَ مَاذَا ارادَ اللّهُ بِهَذَا مَثَلًا یضِلُّ بِهِ کثیراً وَ یهْدِی بِهِ کثیراً وَ مَا یضِلُّ بِهِ إلَّاالْفاسِقِینَ

خداوند ابایی ندارد که (به موجودات ظاهراً کوچکی مانند) پشه، و حتّی کمتر از آن مثال بزند. (در این میان) آنان که ایمان آورده اند، می دانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان؛ و امّا کافران (این موضوع را بهانه قرار داده) می گویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می کند؛ ولی تنها فاسقان را گمراه می سازد!

میدانید چرا ؟

چون کفار اصل مبنا را بر ایمان نیاوردن قرار داده اند آنها دنبال حقیقت نیستند بخاطر همین است که از مثال های خداوند خرده میگیرند که این چه وحی ای است که از پشه حرف میزند؟؟!!!

درحالیکه همین پشه برای اهل تسلیم که روحیه تسلیم و حقیقت جویی دارند مایه ایمان بیشتر و یقین است


حالا این مطلب چه ربطی به بحث ما دارد؟؟

ربطش به این است که اگر ما بنا را براین بگذاریم که نعمت های خداوند را ببینیم انوقت هست که این روحیه باعث شود نعمت های خداوند را با چشم و دل بازتری ببینیم

اقاجان نعمتهای خدا را ببینم از کوچک تا بزرگ از مادی تا معنوی


دوم اینکه :

نعمت ها را از اسباب نبینیم و اسباب را همه کاره رسیدن ان نعمت به خود ندانیم

در دعایی از امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه است که خداوند شکرکه اسباب به لطف تو اسباب هستند

ببینید دوستان خداوند همانطور که عالم و رازق و.هست درعین حال حکیم هم هست او نعمت هارا به وسیله اسباب به بندگان میرساند اما فراموش نشود که پشت پرده این اسباب دست خداوند در کار است

او خداوند است که رفع تشنگی را در آب قرار داده است  او خداوند است که تیزی را به چاقو داده است

او خداوند است که سوزاندن را به اتش خاصیت داده است مگرن اتش میتواند گلستانی باشد برای حضرت ابراهیم

اسباب بوسیله خداوند اسباب هستندو در هزاران کار اگر این اسباب نباشد خداوند اراده اش را با هزاران اسباب دیگر میتواند عملی سازد


سوم اینکه :

چیزی را و نعمتی را از خودمان هم نیز ندانیم

ببینید دوستان ما از خود به خود نزدیکر که دیگر از اعضا و جوارح خودمان که دیگر نداریم

همین دست و پاو چشم و گوش و.

من یک سوال از شما دارم اگر همین دست و پا واعضا و جوارح از شما هستند پس چرا در پیری انهارا از دست اده اید و مثل جوانی نمیتوانید از انها استفاده کنید؟؟؟

پیری یک نعمت است که بدانی اینها ابزاری بودند که چند صباحی به تو دادند که از انها برای کمال خود استفاده کنی انها حقیقت تو و از ان تو نیستند

حالا هروقت این اعضا که نزدیکترینها به ما هستند از ان ما نیستند چه رسد به انچه که بیرون به ما رسیده اند همین سوادها علم ها توفیق ها مالها و.اینها از ما نیستند بلکه برای این است که ما ازنها استفاده کنیم

چهارم اینکه :

هر آنچه از خدا به تو میرسد نیک بدان  اگر ما حساب دو روز چهار روز دنیایی مان را میکنیم توجه شود که او حساب ابدیت ما را در نظر دارد

او نقطه کمالی که باید ب ان برسی را دارد نظارت میکند او قصد دارد تو را به اوج نقطه کمالی خودت برساند  بخاطر همین است که آنچه به تو میدهد چه در قبال طاعت هایت و چه در قبال کفاره گناهانت او از اول تا آخر تو را دارد مدیریت میکند

پس خوشبین باشد

امام صادق ع در حدیث عنوان بصری در حقیقت عبودیت و بندگی میفرمایند که بنده برای خود مصلحت اندیشی نمیکند اک امورات خود را به خداوند میسپارد



سخن آخر:

در حدیثی از امام کاظم ع وارد شده است که شکر نعمت از خود نعمت بالاتر است ؟

میدانید چرا؟؟

زیرا ما گفتیم که هرآنچه که به ما داده اند برای استفاده کردن ما از انها است مگرنه فایده ای برای ما ندارد اگر قرار است کمالی به ما نرساند

پس هر نعمتی که خداوند به ما داد اگر ما انرا شاکر بودیم و شاکر بودن به این معنا که در جای خود و در وجود کمالی انها از انها استفاده کنیم انوقت تازه انها برای ما نعمت هستند مگرنه ن تنها نعمت نبوده اند بلکه انها نقمت بوده اند برای ما

اگر مالی به تو دائدند و تو انرا در جای خود که دردی از اخرت تو دوا کند خرج کردی  تازه ان مال برای تو تعمت است ولی اگر مایه فایده اخرت تو نباشد این دیگر نعمت نبیست بلکه نقمت است

و اینجاست که اگر هرانچه به ما رسد ما شاکر باشیم در حقیقت از خداوند نعمت دریافت کرده ایم

پایان

التماس دعا


بنام خالق هستی

یک روش عالی برای کسب و مستفیض شدن از معارف اسلام


موزیک اسپید را دانلود کنید


یکی از بهترین و تاثیرگدارترین روش های یادگیری استماع یک مطلب است

در درجه اول طلبه ها و مراتب بعدی کسانیکه اهل مطالعه و تحصیل معارف دین هستند باید در برنامه آموزشی خود یک وقتی هم به استماع سخنان اندیشمندان بگذارند تا از دیدگاه ها و بینش های دیگران نیز بهره مند شوند

این یک روشی است که خودم خداروشکر این توفیق نصیب مان شده و از آن استفاده لازم را میبرم و آن چیست؟

دنیال کردن سخنرانی های خطیبان توانا

فراموش نکنید که این روش در دراز مدت حجم وسیعی از اطلاعات و معارف را در اختیار شما قرار خواهد داد

چه کنیم؟؟

برنامه موزیک اسپید را دانلود کنید

این‌برنامه به شما این اختیار را میدهد که بتوانید سرعت یک فایل را تا دوبرابر افزایش دهید یعنی یک فایل یک ساعته رادشما در نیم ساعت گوش کنید

البته دوبرابر سرعت زیادی است و باید کمتر از آن را انتخاب کرد

این برنامه‌را دانلود کنید و بعد از آن یک سیر سخنرانی را برای خود مشخص کنید

بنده دو سایت مفید را به شما معرفی میکنم

یکی سایت بهترین سخنها

این سایت توانسته است تا حدودی سخنان اندیشمندان و خطیبان را تا حدود زیادی در مجالس جمع آوری کند انصافا هم خوب پیش رفته اند میتوانید یک سری به این سابت بزنید

و دیگری هم سایت همین برنانه سمت خدا که تمامی جلسات را فایل های صوتی اش را در سایت قرار داده اند

سخنرانی ها را دانلود کنید و با برنامه موزیک اسپید زمان کمتری را برای گوش دادن یک سخنرانی سپری کنید

موفق باشید


بنام خالق هستی


زمانیکه میخواهید به بزرگی سلام دهید به نیابت همه و دسته جمعی سلام کنید


داستانیکه تعریف میکنم را یکی از رفقای ون مان که امسال به زیارت امام رضا نایل شدمد برای بنده نقل قول میکرد

ایشان میگفت این داستان را یکی از خادمان امام رضا که این قضیه برایش اتفاق افتاده بود برایم تعریف کرد


این خادم کفته چند سال پیش در  زمان حیات ایت الله بهجت این بزرگوار هرروز صبح به زیارت امام رضا می امد و من به ایشان سلام میکردم و ایشان سرش را بالا می اورد و جواب سلام بنده را میداد

در یکی از روزها که دیدم ایت الله از دور دارد می اید با خود به امام رضا گفتم یا امام رضا این بار میخواهم به نیابت تمامی این زائرانت که در جوارت هسستند  به این مرد بزرگ سلام کنم

ایشان میگفت همچین که ایت الله بهجت نزدیک شدند و من طبق معمول که ب ایشان سلام میکردم اینبار به نیابت همه زائران به ایشان گفتم سلام علیکم

ایت الله بهجت سر راه بالا اوردند و چیزی نگفتند و سرش را زیر انداختند دوباره سرشان را بالا اوردند و چیزی نگفنتد تا چندین بار تا بالاخره سرشان را بالا اوردند و به بنده گفتند سلام علیکم جمیعا

دفعات قبل ایشان میگفتند سلام علیکم اما این بار که به نیابت زائران به ایشان سلام کردم فرمودند سلام علیکم جمیعا


نتیجه داستان :اگر به بزرگی خواستید سلام دهید به امامان  و یا به امام زادگان و یا حتی مومنان به نیابت بقیه هم سلام کنید این هم برای ما بهتر است و هم به خیری هم به بقیه رسیده است

بخاطر همین است که میگویند زیارت امامان که میروید برای مثال به نیابت امام زمان زیارت کنید


التماس دعا



بنام خالق هستی


انتقادی بر احوالات برخی طلبه ها

حوزه رفتن و طلبه شدن یک فرصتی است که شاید به همه کس داده نشود البته اشتباه نشود گفتیم که یک فرصت است پس اینطور نیست که هرکسی رفت تو حوزه و طلبه شد دیگر سعادتش تضمین شد و اینکه اوضاعش دیگر بهتر از کسانی است که طلبه نیستند
طلبه ها باید ازاین فرصتی که به انها داد شده است ب درستی استفاده کنند
به بیانی رسالت شان را تشخیص دهند و در راستای ان تلاش کنند
اما چقدر از طلبه ها رسالت شان را میشناسند و یااینکه میشناسند اما تلاش میکنند ؟؟؟
در گوشه کنار هر شهر و دیاری طلبه ها را میبینیم که مشغول به کارهای فرهنگی و بسیج و .هستند
اما سوال اینجاست که این کار چقدر درست است/؟؟؟
من مخالف  کارهای فرهنگی نیستم!
اما اگر کسی وظیفه اش را در حوزه بشناسد فکر نمیکنم حالا حالاها اینطور بتواند برای کارهای فرهنگی وقت بگذارد
ببینید دوستان
تحصیل در حوزه با تحصیل در دانشگاه خیلی متفاوت است
یعنی اگر خروجی موفق در حوزه را در نظر بگیریم انگاه نوع تحصیل و وقت و تلاش تحصیل در حوزه خیلی متفاوت در دانشگاه خواهد بود
ما خودمان در خویشاوندانمان داریم که بنده تفاوت را در شخصیت و میزان علمی ایشان با بسیاری از ون به وضوح دیده ام و مراوده و مباحثه با ایشان بنده را به این نتیجه رساند که کمتر طلبه هایی اینطور در تحصیل تلاش و کوشش کرده و میکنند
خب بعضی ها شاید اینطور توجیه کنند که ما درس هایمان را خوب میخوانیم و به فعالیت هاب جانبی و فرهنگی مان نیز میپردازیم
چه بگویم؟؟
باشه قبول
اما اگر شما توانستید ادبیات عرب را طوری فرا بگیرید که تک تک ایه های قران را بتوانید تجزیه و ترکیب کنید باشه بروید سراغ کارهای فرهنگی
اگر توانستید طوری در روایات کار کنید که موضوعی نباشد در اسلام که اگر حدیثی از ان مضوع از معصوم صادر شده شما در حافظه داشته باشید
من دیدم کسانیکه روایات هارا با متن عربی به ذهن سپرده اند
حدیثی که از معصوم صادر شده خدا میداند عین وحی است فلذا خیلی فرق بین عین متن با ترجمه فارسی آن است
رابطه ایات قران با یکدگر .رابطه احادیث با یکدیگر.رابطه احادیث و ایات قران اینها مسائلی بس ضروری برای یک عالم دین است و چیزی نیست که به این راحتی به ان دست یافت
طلبه که نباید سخنان و نظزیات دیگران را قرقره کند
طلبه راه خود را باید به مردم پیام رسانی کند
طلبه ای که با قوت پژوهش کندبه نقد سخان و نظریه های بزرگان نیز برمی خیزد
و این شدنی است
ما که نباید قواعد اسلام را فقط در کلام بزرگان  خلاصه کنیم
نمیخواهم کلام اندیشمندان را زیر سوال ببرم
منتهاش میخواهم بگویم که این که پایان کار نیست
باید کوشش کرد زحمت کشید
باید کار کرد
باید عرق ریخت
اما اگر این تلاش ها برای خدمت به امام زمان و باز کرده گره ای از معارف نباشد مفت نمی ارزد
ما به کسی که تلاش ها کرده و نظریه های دقیقی دارد اما غروری بر او حاکم است که نظریاتش را بخواهد با غرور به رخ دیگران بکشد بیشتر انتقاد داریم
خطاب من به طلبه های پایه های یک تا ده است مخصوصا
طلبه ها ون عزیز
دوستان من
در این برهه زمانی که قرار دارید وقت طلوع نیست
به قول دوستی الان وقت شیرجه زدن نیست
بچسبید به دروس تحصیلی تان
خدا حفظ   کند ایت الله ناصری را
میفرمایند طلبه ها مطالعه کتب جانبی را تا پایان سطح سه کنار بگذارند و فقط بچسبند به دروس حوزه
این حرف مطلق نیست
اما منظور ارزش تحصیل دروس حوزه را میرساند
من فقط میدانم باید خیلی کار کرد تا به معارف دقیقی دست یافت
فعالیت های فرهنگی را دوستان ماهم میتوانند میتوانند انجام دهند
خدا خیر دهد به بچه هیئتی ها و بسیجی ها
این کارها را بهتر است این خادمان حسینی انجام دهند
نه اینکه طلبه ها این کارها را ببوسند بزارند کنار
خیر
اما پاره وقتی و جاییکه واقعا احساس کنید حضور شما نقش بسزایی دارد
که البته در اینصورت هم تحصیل با قوت نباید نقشش کمرنک تر شود
موفق باشید



بنام خالق هستی


جایگاه و ارزش نیت


نیت کن نیکی ببر
ما هنوز جایگاه و ارزش نیت را در سرای آخرت را درک نکرده ایم
نیت از اصولی ترین معارف دینی ما است و درواقع عملی بدون نیت فایده ای ندارد
در روایات معصومین نیت به روح عمل تعبیر شده است
برای روشن شدن مطلب به داستان زیر که در نهج البلاغه شریف است توجه نمایید


و من کلام له علیه السلام لما أظفره الله بأصحاب الجمل

وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَى مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِکَ

 

فَقَالَ لَهُ علیه السلام أَ هَوَى أَخِیکَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ اَّمَانُ وَ یَقْوَى بِهِمُ الْإِیمَانُ

ترجمه:

نیّت جهاد

پس از آنکه خداوند امام را در نبرد جمل بر دشمن پیروز کرد، یکی از یارانش گفت: کاش فلان برادرم شاهد پیروزیت بر دشمن بود. امام فرمود: آیا دل برادرت با ماست». گفت: آری. فرمود: او با ما و در جمع یاران ماست، و بالاتر آنکه گروههایی که در پشت پدران و زهدان مادرانند، در شمار این سپاهند که بزودی زمانه آنان را به صحنه آورَد و ایمان بدانان نیرو گیرد.

این است که ظرفیت انسان اینقدر بالا است و خداوند انچنان سفره رحمت را بر انسانها گستردادنده است که گذشت زمانه نمیتواند انسان را از کمالات وقایع تاریخ محروم سازد
بله واقعه عاشورا در یک روز از برهه تاریخ اتفاق افتاد و تمام شد رفت اما اینطور نیست که فیض این واقعه فقط مختص یاران امام حسین ع باشد بلکه هر کسی با توجه به ظرفیت وجودیش و درجه نیت و اخلاصش میتواند در هر زمانه ای  و با گذشت هزاران سال  از این حماسه بهره مند شود

به داستان دیگری هم توجه کنید
معلم اخلاق، شهید دستغیب در یکی از کتاب هایش از جلد سیزده بحار الأنوار» از کتاب کشف الغمة» اربلی نقل می کند:

محی الدین اربلی گفت: روزی در خدمت پدرم بودم. مردی نزد او بود و چرت می زد.

در آن حال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان شد. پدرم علت آن زخم را پرسید، گفت: این زخم را در جنگ صفین برداشتم. گفتند: تو کجا و جنگ صفین کجا؟!

گفت: وقتی به مصر می رفتم، مردی با من همسفر شد، در بین راه درباره جنگ صفین صحبت شد، همسفرم گفت: اگر من در صفین بودم شمشیرم را از خون علی و یارانش سیراب می کردم. من هم گفتم: اگر من در میدان صفین بودم شمشیر خود را از خون معاویه و یارانش سیراب می کردم و اینک من و تو از یاران علی و معاویه ملعون هستیم بیا با هم جنگ کنیم، در آن حال با هم در آویختیم و زد و خورد مفصلی کردیم، یک وقت متوجه شدم که بر اثر زخمی که به سرم رسیده از هوش می روم، در آن اثنا دیدم شخصی مرا با گوشه نیزه اش بیدار می کند، چون چشم گشودم از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم کشید، در آن حال بهبودی یافت و فرمود: همین جا بمان و سپس ناپدید شد، آن گاه در حالی که سر بریده همسفرم را در دست داشت ظاهر شد و فرمود: این سر دشمن توست، تو به یاری ما برخاستی ما هم تو را یاری کردیم چنان که هرکس خدا را یاری کند خدا او را نصرت می دهد، پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: صاحب الامر علیه السلام.

آن گاه فرمود: هرکس از تو پرسید این زخم چه بوده؟ بگو: این ضربتی است که در صفین برداشته ام! !

البته اینطور هم نیست که پاداشی را که یاران ناب سیدالشهدا میدهند به ما دهند بالاخره انها از دنیای خودشان مایه گذاشتند. از عمرشان مایه گذاشتند زخم ها و ضربتها خوردند و شدید ترین بلاها در یک نیم روز بر انها وارد شد
در حدیثی از امام سجاد ع  در نسبت بلاها در روز عاشورا و بعد عاشورا ایراد است که
اگر پیامبر به انها وصیت میکرد که ما را به بدترین نحو اذیت کنند بیشتر از این نمیتوانستند عمل کنند

پس مسلما پاداش انها مختص خود انها است اما با نیت خالص ماهم از فیض زیادی میتوانیم بهره مند شویم

مطلب مهم:
مفسران در شرح چنین روایاتی نکته ای را بیان میکنند که برای استفاده کنندگان حائز اهمیت است:
ا
کسی میتواند با نیت از فیضی بهره مند شود ک اگر وظیفه ای بر انها در زمانه خودشان وارد  است انرا انجام دهند
ما همان اندازه در نیت مان برای کمک رسانی به امام حسین شریکیم که الان داریم حجت بن الحسن را یاری میکنیم
کمک رسانی امام زمان چیست:
همین گناه نکردن ها
همین تقواها
همین دعاها برای فرج

نتیجه:
در هرکاری نیت کنیم
حتی سنگ برداشتن مان در خیابان برای عابران هم برای رضا خدا  باشد

التماس دعا



بنام خالق هستی



موضوع : بالاترین درجات معرفت

متاسفانه عدم  مراجعه به کتب حدیث اهل بیت و تحقیق نکردن عمیق در معارف دین باعث شده برداشت های نادرستی از برنامه های دین شود

بنظر شما بالاترین معرفت چیست؟؟؟
این سوال را امیرالمومنین جواب میدهد
امیرالمومنین مولای متقیان میفرمایند :بالاترین معرفت معرفت به عیوب خود است
تکرار میکنم» بالاترین معرفت  معرفت به عیوب خود است
درضمن اینجا ممکن است که یک سوء تفاهم پیش بیاد و ان اینکه کسانی ممکن است مدعی شوند ک خب بالاخره انسان ممکن است روزی با کارکردن و مجاهدت از دست عیوب و رذایل خارج شود
اشتباهت همینجاست عزیز دل
پروژه شناخت عیوب و رفتارهای فعلی و ذهنی ناشایست یک پروژه ایست که تا اخر عمر ادامه دارد و انسان از ان خلاصی ندارد تا زمانیکه سر به گور بگذارد
بله
انسان با کارکردن و تلاشها مرحله به مرحله عیوب پست و پست تر را خلاصی می یابد اما پشت سرهم می اید و چیزی نیست که تمامی داشته باشد
بچه مذهبی ها بدانند
اگر فکر کنند که خیلی بچه خوبی هستند درواقع دارند به خدا کد می دهند که خیلی بچه بدی هستند که خود را خوب میدارد
درست است انسان باید خوبیهایش را و توفیق هایی که  شامل حالش میشود راهم در نظر بیاورد و خدا را شکر کند اما بدی ها را هم ببین
اتفاقا در روایات وارد شده است که خداوند خیلی دوست دارد که بنده نعمتی که به او داده شده است را ببیند و خدا را شکر کند
اما وای بر احوال کسانیکه برای خود عیب ی نببینند
در روایات واد شده است که خداوند انتظار دارد که بنده عیبش را ببیند و بدان اعتراف کند
اعتراف به عیوب خیلی معرفت است
اینکه انسان عیب را بشناسد و در پیشگاه خدا ب ان اعتراف کند
اصلا اعتراف از شروط توبه است
این اعترافه خیلی مهم است
بالاترین مصیبت ان است که انسان حتی بعد از سالها کارکردن فکر کند عیبی ندارد
فکر کند دیگر از رذایل خلاص شده است

این بالاترین مصیبت و بالاترین ضلالتهاست
انسانی بیشتر روی خود کار کرده است که عیوب بیشتری را از خود کشف کرده باشد
حالا هی برو فکر کن بچه خوبی هستی
ببخشید سرتون را درد اوردم
التماس دعا



بنام خالق هستی




نظام دین را دریابید

تا حالا سخنرانی از خیلی ها  شاید گوش کرده باشید


اما خیلی  جاها از پراکندگی نظام دین در بین سخنرانیهای خطیبان به چشم میخورد
جایی میشنوی که برای چه باید در فلان موقعیت صبور باشی برای چه در فلان وضعیت شاکر باشی
در حالی که ممکن است نظر خطیب دیگر چیز دیگر باشد
البته نباید منکر نظریات دیگران شد
اما شاید همه کس به اصل و ریشه علت نپردازند
 
نظام دین یک مسئله بسیار مهم است که کمتر افرادی نظام دینی  صحیح و قوی دارند
نظام دین در روایات به یک نخ تسبیح تشبیه شده است که دانه های تسبیح را به دور هم جمع می اورد و در کنار یکدیگر قرار میدهد
شما شاید تسبیح های عقیق ام البنین را یده باشید تسبیح های عقیق بارنگ های مختلف
دراین تسبیح ها قشنگ ترین انها تسبیحی است که دانه های ان با یک نظم خاصی و مرتبی در کنارهم چیده شده باشند
نظام دین هم همینطور است
معارف دین باید جای مخصوص خود را داشته باشد تا شخص در موقعیت های مختلف بداند از کجای دین باید مایه بگذارد  و وظیفه خود را بهتر بشناسد
تجربه نشان داده است که کسانی از نظام دینی و تفکر ناب اسلام برخوردارند که بینش و بصیرت قوی از قران و روایات اهل بیت علیهم السلام برخوردار هستند
این نظام با تلاش و کوشش فروان و توکل و توسل در این راه حاصل میشود
انچه که من تجربه کرده ام و نظریات کارشناسی دوستان را شنیده ام یکی از کسانیکه از چنین سطحی برخوردار است استاد محترم حجت الاسلام علیرضا پناهیان است
ایشان به اصل و ریشه معارف نظر میکنند و جمع بندی دقیقی از آیات قرآن و احادیث دارند
از من میشنوید اگر میخواهید وظیفه اصلی و شاه راه رشد و تعالی در مسیر معنویت را پدا کنید سلسله سخنرانی های استاد پناهیان با موضوع تنها مسیر را دنبال کنید
این مجموعه سخنرانی حدودا ۹۰جلسه است
این ۹۰ جلسه شما را به بینش دینی نابی اشنا میکند
در پست های قبل هم پیشنهاد دادم برنامه موزیک اسپید را دانلود کنید و سخنرانی هارا با سرعت بیشتر که زمان کمتری ازشما بگیرد گوش کنید
شایان ذکر است که دیگر  موضوعاتی که ایشان ب آن پرداخته اند هم فوق العاده است اما تنها مسیر گل سر سبد آنها است


التماس دعا


بنام خالق هستی


چرا باید رنج بکشیم؟ (دلیل سوم)

برای اینکه تاحدی بفهمیم جهنم چه خبر است!» و از آن دوری کنیم


#چگونه_آسوده‌تر_زندگی_کنیم؟ج9


اگر جهنم را بفهمی؛ دیگر نیاز نیست با رنج و مشکلات به تو بفهمانند!


چرا مشکلات مؤمنین در دنیا بیشتر از دیگران است؟ راه کم‌شدن این مشکلات چیست؟


استغفار، غم را از بین می‌برد، بلاها را کم می‌کند و آرامش می‌آورد


گاهی رنج برای این است که خراب و فاسد نشویم، گاهی برای این است که خرابی‌های وجودمان درست شود

______________

#علیرضا_پناهیان


یکی از دلائل دین‌گریزی این است که بعضی‌ها فکر می‌کنند دین‌داران دنبال آسایش و لذت نیستند و دین باعث رنج و سختی است. این سوءتفاهم بزرگی است که باید برطرف شود. در حقیقت، زندگیِ غیردینی عامل سختی و دشواری است. خداوند می‌فرماید: مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً»(طه/124) دین برای زندگیِ راحت‌تر و آسودگی بیشتر است.


همۀ لذت‌ها فقط در آسودگی پدید می‌آید اما مردم غالباً برای رسیدن به لذت-با ارتکاب گناه- آسودگی خود را ذبح می‌کنند. راه باطل همه‌اش سوءتفاهم است؛ کمااینکه ابلیس، آدم(ع) را در بهشت، دچار سوءتفاهم کرد و طبیعتاً ما را-که در بهشت نیستیم- بیشتر به سوءتفاهم می‌اندازد.


درک فلسفۀ رنج، یک راه رسیدن به آسودگی است. گاهی رنج برای این است که خراب و فاسد نشویم و گاهی برای این است که خرابی‌های ما درست شود. یکی از این خرابی‌ها تکبر است که مثل علف هرز در وجود ما رشد می‌کند. نفس انسان، مکار است؛ تا یک‌مقدار خوب می‌شوی، دچار تکبر می‌شود، لذا باید مدام تکبر را از بین برد.


امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ. إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ» (نهج‌البلاغه/خطبۀ 192) خدا انسان را به انواع بلاها گرفتار می‌کند تا تکبرش را خارج کند و در جانش، تذلل پدید آورد. اگر اوضاعت پیچیده شد بگو: خدایا من کجا تکبر کردم و متوجه نبودم؟» بهترین وسیله برای رهایی از تکبر و نابودکردنِ آن، نماز و سجده‌های طولانی است. اگر خودمان تذلل در جان‌مان پدید بیاوریم، خیلی از بلاهای ما از بین می‌رود.


بعد می‌فرماید: این بلاها اسباب عفو است لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِه» (همان) طبق روایات، استغفار همّ و غمّ را از بین می‌برد، بلاها را کم می‌کند و آرامش می‌آورد(اعلام‌الدین/294) بگو خدایا من چه مرضی دارم که درستش نکرده‌ام؟» بگرد آن عیب و مرض را پیدا کن، شاید مشکلت حل شود(البته همۀ مشکلات، به این روش حل نمی‌شوند)


یک فلسفه برای‌ لذت‌های دنیا، این است که بهشت را بفهمیم» علی(ع) می‌فرماید: خدا لذت‌هایی را در دنیا به انسان می‌چشاند تا بفهمد بهشت چه خبر است! (أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اللَّذَّاتِ لِیَسْتَدِلُّوا بِهِ. الْجَنَّةُ ؛ احتجاج طبرسی/1/207) برای اینکه وقتی خدا دربارۀ بهشت توضیح می‌دهد، یک چیزی متوجه بشویم. اگر بهشت را بفهمی دیگر، لذت این دنیا را نمی‌خواهی! از فهمِ بهشت، لذتی می‌بری که دیگران از خودِ دنیا آن‌قدر لذت نمی‌برند.


فلسفۀ رنج چیست؟ قبلاً دو دلیل برایش ذکر کردیم. سومین دلیلش این است که یک‌مقدار بفهمیم جهنم چه خبر است و از آن دوری کنیم و بفهمیم که اصلِ رنج در آنجاست. علی(ع): وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ الْآلَامِ لِیَسْتَدِلُّوا بِهِ. النَّار» (همان) خودت جهنم را بفهم و از آن بترس؛ آن‌وقت دیگر نیاز نیست با رنج و مشکلات به تو بفهمانند!


مشکلات دنیا برای همه هست اما برای مؤمنین بیشتر از دیگران است، چون خدا می‌خواهد مؤمنین را در این دنیا سالم‌تر نگه دارد(یعنی کمتر دچار فساد و خرابی شوند) تا آن دنیا بیشتر به آنها برسد. 


حالا اگر بخواهیم هم مؤمن باشیم هم کمتر مشکل داشته باشیم چه؟ اهل‌بیت(ع) فرموده‌اند: شیعیان ما زیاد دعا کنند تا خدا مشکلات‌شان را کم کند و اِلا چون دوست ما هستند، بلاها و مشکلات‌شان زیاد خواهد بود (لَوْ لَا إِلْحَاحُ الْمُؤْمِنِینَ.؛کافی/2/261) (فَاتَّخِذْ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً.؛امالی طوسی/154)


بنا بود زجر بکشی تا رشد کنی اما بجایش درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) ناله می‌زنی و رشد می‌کنی. وقتی با دعا و توسل به خدا متصل بشوی، دیگر لازم نیست زیاد رنج بکشی. در مشکلات و گرفتاری‌ها، با دعا و توسل کارمان راه می‌افتد.


با بلا و نعمت، کمی به جهنم و بهشت عارف می‌شویم اما در روضۀ امام حسین(ع) عمیقاً با جهنم و بهشت آشنا می‌شویم. روضه، نفرت از جهنم و اشتیاق به بهشت، به ما می‌دهد. جهنم جایی است که حرمله و شمر هستند. بهشت هم جایی است که أباالفضل(ع)‌ دارد! ما این‌قدر می‌فهمیم آنجایی که حسین(ع) نیست جهنم است و آنجایی که عباس(ع) هست بهشت است!»


حسینیه حقشناس- ۹۶.۷.۸


@Panahian_text


بنام خالق هستی

پیامبر اکزم صلی الله علیه و آله میفرمایند:

دشمن ترین تو همان نفسی است که درون توست

 

متاسفانه کمتر کسی به این نکته توجه دارد که دشمنی دارد از همه دشمن ها خطرناکتر زیرکتر و قوی تر

خودی که خود میپنداریم خود واقعی نیست این نفس است

اگر نفس را نشناختیم در هر رشته و موقعیتی که برای تحصیل برآییم داریم نفس را رشد میدهیم و نه خود واقعی را

چرا اینهمه تاکید شده است که عیوب خود را بشناس؟

چرا از ارکان توبه اعتراف است؟

در روایاتی از امیرالمونین وارد شده است که بزرگترین معرفتها معرفت به عیوب خود است

چرا؟؟

برا اینکه عیوب را که بشناسی میفهمی که این رذایل دارد از کجا نشات میگیرد

مرجع و منبع تمام خبائث بالسوء نفس است

این نفس دائم به بدی امر میکند

نفس میخواهد خود را ء کند و به سعادت و هلاکت تو کاری ندارد

باید زرنگ باشیم

اگر دقت کنیم پشت پرده نود درصد حرفها و کردار های روزانه ما خواسته نفس است

باید جلوی آنرا گرفت

اگر ریز شویم چیزهایی که ما چیزی به حساب نمی آوریم  و چه بسا فضیلت بدانیم اما از نفس دارد نشات میگیرد

یک نمونه آنرا میگوییم شما خودت تا ته خط را برو به قول معروف  تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل

طرف دانشگاه خوب قبول شده

هی به این و آن میگوید

آیااین جز نفس است؟

فکر میکتی داری فضیلتی پرده بر میداری و یا داری خودنمایی نفس را میکتی

اگر مبارزه ای باایننفس شد امیدی هست مگرنه فلمعطلیم

 

التماس دعا


بنام خالق هستی

 

 

 تفاوت انسان‏ها با یکدیگر

انسان‌ها با یکدیگر متفاوت‌اند و دین به این تفاوت، توجه داشته و آن را به رسمیت شناخته است. متفاوت دیدن انسان‌ها که موضوعی مهم ولی مغفول است، دارای ضرورت‌ها و آثار و نتایج بسیاری در حوزۀ عمل فردی و اجتماعی است. برای برقراری ارتباط صحیح با دیگران نیز، باید تفاوت بین انسان‌ها را به رسمیت شناخت. در عین حال تفاوت صفات، روحیات و توانمندی‌های انسان‌ها با یکدیگر، دارای نتایجی مفید و ضروری است.  مستندات زیر نتیجۀ جستاری در منابع دینی است که به این موضوع پرداخته و برخی از این تفاوت‌ها را بیان می‌کند.


آیات

تفاوت در بهره‌های دنیایی

آیه1

انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ وَ لَلاَخِرَةُ أَکْبرَ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبرَ تَفْضِیلاً (اسراء21)

با تأمل بنگر چگونه برخى از آنان را بر برخى [در امور مادى و بهره‏هاى دنیایى‏] فزونى بخشیدیم، و همانا آخرت از نظر درجات برتر، و از جهت فزونى بیشتر است‏

تفاوت در خلق و خوی

آیه2

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبیلا (الإسراء : 84)

بگو: هر کس بر پایه خلق و خوى و عادت‏هاى اکتسابى خود عمل مى‏کند، پس پروردگارتان به کسى که راه یافته‏تر است، داناتر است.

تفسیر

آیه کریمه عمل انسان را مترتب بر شاکله او دانسته به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفته‏اند" از کوزه همان برون تراود که در اوست" پس شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جارى در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویات او را نشان مى‏دهد.

و این معنا هم با تجربه و هم از راه بحثهاى علمى به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانى و احوال روح و میان اعمال بدنى رابطه خاصى است، و معلوم شده که هیچوقت کارهاى یک مرد شجاع و با شهامت با کارهایى که یک مرد ترسو از خود نشان مى‏دهد یکسان نیست، او وقتى به یک صحنه هول‏انگیز برخورد کند حرکاتى که از خود بروز مى‏دهد غیر از حرکاتى است که یک شخص شجاع از خود بروز مى‏دهد و همچنین اعمال یک فرد جواد و کریم با اعمال یک مرد بخیل و لئیم یکسان نیست.

منبع:

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 262


روایات

اگر تفاوت بین انسان‌ها نبود هلاک می‌شدند

متن:

امام علی (ع): لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَکُوا

ترجمه:

مردم تا زمانى که متفاوت باشند، همواره در خیر و خوبى هستند و همین که یکسان شوند نابود شوند.

منبع:

الأمالی، شیخ صدوق، ص: 446


علم به تفاوت در خلقت، ازبین برندۀ اختلافات

متن:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ

قَالَ کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِی وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِی ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِکَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ

فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ

وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِی ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ

فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا

فَقَالَ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً فَکَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ یَا رَبِّ أَقِلْنَا-

 فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ- فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاء

ترجمه:

امام باقر(ع) فرمود: اگر مردم بدانند، آغاز آفرینش چگونه بوده، دو تن با یک‌دیگر (در امر دین) اختلاف نمی‌کنند. همانا خداى عز و جل پیش از آنکه مخلوق را بیافریند، فرمود: آبى گوارا پدید آی! تا از تو بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم، و آبى شور و تلخ پدید آى! تا از تو دوزخ و اهل معصیتم را بیافرینم، سپس به‌ آن دو دستور فرمود تا آمیخته شدند، از این جهت است که مؤمن کافر زاید و کافر مؤمن.

آنگاه گلى را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدت مالش داد، به ناگاه مانند مور به جنبش در آمدند

سپس به اصحاب یمین فرمود: به سلامت به سوى بهشت

و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ و باکى هم ندارم.

آنگاه امر فرمود تا آتشى افروخته گشت

و به اصحاب شمال فرمود: در آن داخل شوید، از آن ترسیدند و پرهیز کردند،

سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید: آنها داخل شدند،

پس فرمود: سرد و سلامت باش آتش سرد و سلامت شد.

اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما در گذر و از نو بگیر، فرمود: از نو گرفتم، داخل شوید، ایشان به رفتند و باز ترسیدند، در آنجا فرمانبردارى و نافرمانى پا برجا گشت، پس نه این دسته میتوانند از آنها باشند و نه آنها میتوانند از اینها باشند.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 6


دانستن تفاوت انسان‌ها باعث عدم سرزنش یکدیگر

متن:

عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَکَیْفَ ذَاکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَجْزَاءً بَلَغَ بِهَا تِسْعَةً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً ثُمَّ جَعَلَ الْأَجْزَاءَ أَعْشَاراً فَجَعَلَ الْجُزْءَ عَشْرَةَ أَعْشَارٍ ثُمَّ قَسَمَهُ بَیْنَ الْخَلْقِ فَجَعَلَ فِی رَجُلٍ عُشْرَ جُزْءٍ وَ فِی آخَرَ عُشْرَیْ جُزْءٍ  حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءاً تَامّاً وَ فِی آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَ جُزْءٍ  وَ آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَیْ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ ثَلَاثَةَ أَعْشَارِ جُزْءٍ حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءَیْنِ تَامَّیْنِ ثُمَّ بِحِسَابِ ذَلِکَ حَتَّى بَلَغَ بِأَرْفَعِهِمْ تِسْعَةً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً  فَمَنْ لَمْ یَجْعَلْ فِیهِ إِلَّا عُشْرَ جُزْءٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْعُشْرَیْنِ وَ کَذَلِکَ صَاحِبُ الْعُشْرَیْنِ لَا یَکُونُ مِثْلَ صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ الْأَعْشَارِ وَ کَذَلِکَ مَنْ تَمَّ لَهُ جُزْءٌ لَا یَقْدِرُ عَلَى أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْجُزْءَیْنِ وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ هَذَا الْخَلْقَ عَلَى هَذَا لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً.

ترجمه:

شهاب گوید: شنیدم امام صادق(ع) فرمود: اگر مردم می‌دانستند که خداى تبارک و تعالى این مخلوق را چگونه آفریده، هیچ کس دیگرى را سرزنش نمی‌کرد، عرض‌کردم:- اصلحک اللَّه- مگرچگونه بوده است؟ فرمود: همانا خداى تبارک و تعالى اجزائى آفرید و آنها را تا 49 جزء رسانید، سپس هر جزئى را ده بخش کرد (تا جمعا 490 بخش شد) آنگاه آن‌ها را میان مخلوق پخش کرد، و به مردى یک دهم جزء داد و به دیگرى دو دهم تا به یک جزء کامل رسانید و به دیگرى یک‌ جزء و یک دهم داد و به دیگرى یک جزء و دو دهم و به دیگرى یک جزء و سه دهم تا بدو جزء کامل رسانید، سپس به همین حساب به آن‌ها داد تا به عالی‌ترینشان 49 جزء داد، پس کسى که تنها یک دهم جزء دارد، نمی‌تواند مانند دو دهم جزء دار باشد و نیز آن‌که دو دهم دارد مثل صاحب سه دهم نتواند بود و نیز کسى که یک جزء کامل دارد، نمی‌تواند مانند داراى دو جزء باشد، و اگر مردم می‌دانستند که خداى عز و جل این مخلوق را بر این وضع آفریده هیچ کس دیگرى را سرزنش نمى‏کرد.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 44


تفاوت در مقدار ایمان

روایت1:

متن:

عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِی‏ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع‏) یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ‏ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ إِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ.

ترجمه:

عبدالعزیز گوید امام صادق(ع) به من فرمود: ای عبد‌ العزیز! ایمان، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پله‏هاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مى‏شود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین‏تر خود چنین سخنى بگوید). آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مى‏اندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالاکشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مى‏شکنى. و هر کس مؤمنى را بشکند باید شکستگى او را جبران کند.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 45


روایت2:

متن:

الإمام الباقر(ع): إنَّ المُؤمِنینَ عَلى‏ مَنازِلَ، مِنهُم عَلى‏ واحِدَةٍ، و مِنهُم عَلَى اثنَتَینِ، و مِنهُم عَلى‏ ثَلاثٍ، و مِنهُم عَلى‏ أربَعٍ، و مِنهُم عَلى‏ خَمسٍ، و مِنهُم عَلى‏ سِتٍّ، و مِنهُم عَلى‏ سَبعٍ. فَلَو ذَهَبتَ تَحمِلُ عَلى‏ صاحِبِ الواحِدَةِ ثِنتَینِ لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ الثِّنتَینِ ثَلاثاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ الثَّلاثِ أربَعاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ الأَربَعِ خَمساً لَم یَقوَ، وعَلى‏ صاحِبِ الخَمسِ سِتّاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ صاحِبِ السِّتِّ سَبعاً لَم یَقوَ، و عَلى‏ هذِهِ الدَّرَجات‏‏.

ترجمه:

امام باقر(ع): مؤمنان، داراى درجات اند. بعضى از آنان، یک درجه دارند؛ بعضى دو درجه، بعضى سه درجه، بعضى چهار درجه، بعضى پنج درجه، بعضى شش درجه، و بعضى هفت درجه. بنا بر این، اگر خواسته باشى بر آن که یک درجه دارد، دو درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که دو درجه دارد، سه درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که سه درجه دارد، چهار درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که چهار درجه دارد، پنج درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. اگر بر آن که پنج درجه دارد، شش درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد و اگر بر آن که شش درجه دارد، هفت درجه بار کنى، تاب نمى‏آورد. درجات، این‌گونه‌اند.

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 45


روایت3:

متن:

الإمامُ علی(ع)- لَمّا ذُکِرَ عِندَهُ اختِلافُ الناسِ-: إنّما فَرَّقَ بَینَهُم مَبادِئُ طِینِهِم، و ذلکَ أنّهُم کانوا فِلقَةً مِن سَبَخِ أرضٍ و عَذبِها، و حَزنِ تُربَةٍ و سَهلِها، فَهُم عَلى حَسَبِ قُربِ أرضِهِم یَتَقارَبُونَ، و على‏ قَدرِ اختِلافِها یَتَفاوَتُونَ، فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ العَقلِ، و مادُّ القامَةِ قَصیرُ الهِمَّةِ، و زاکِی العَمَلِ قَبیحُ المَنظَرِ، و قَریبُ القَعرِ بَعیدُ السَّبرِ، و مَعروفُ الضَّریبَةِ مُنکَرُ الجَلِیبةِ، و تائهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، و طَلِیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنان‏

ترجمه:

امام علی(ع): چون در حضور آن حضرت سخن از تفاوت میان آدمیان به میان آمد- فرمود: مبدأ طینت مردم، میان آنان تفاوت ایجاد کرده است؛ به این معنا که آنها از تکه یا قطعه‏اى بودند که از زمین شور و شیرین و خاک درشت و نرم ترکیب شده است؛ بنابر‌این، آدمیان بر حسب نزدیک بودنِ خاکشان به یکدیگر، با هم نزدیکند و به اندازه جدایى خاکشان از یکدیگر، متفاوتند. بنابراین بسا نیکو چهره‏اى ببینى کم‌خرد، و بلند قامتى کوتاه همّت، و نیکوکارى زشت‏رو، و خُرد‌جثه‏اى ژرف‏اندیش، و نیک‏سیرتى با ظاهرى کریه و سرگشته‌دلى پراکنده‌هوش و گشاده‏زبانى آگاه و بینا.

منبع:

نهج البلاغة، خطبه: 234 ص: 355


روایت4:

متن:

عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَنْتُمْ وَ الْبَرَاءَةَ یَبْرَأُ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ بَعْضُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَکْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَنْفَذُ بَصَراً مِنْ بَعْضٍ وَ هِیَ الدَّرَجَاتُ‏ [أی درجات الإیمان أوهى الدرجات التی ذکرها اللّه فی قوله: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»(آل عمران163)

ترجمه:

صباح بن سیابه گوید: امام صادق(ع) فرمود: شما را با بیزارى چه‌کار که از یک‌دیگر بیزارى می‌جوئید؟ همانا مؤمنین بعضى از بعض دیگر افضل‌اند و بعضى از بعض دیگر نمازش بیشتر است و بعضى تیز‌بینیش بیشتر است و همین است درجات ایمان (که خداى تعالى فرماید: همه آنان را [چه مؤمن، چه کافر] نزد خدا درجات و منزلت‏هایى [متفاوت‏] است‏)

منبع:

الکافی، ج‏2، ص: 45


تفاوت در درجات نزد خدا

متن:

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ‏»(آل‌عمران162و163) فَقَالَ: اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ بِوَلَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِیَّانَا یُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى.

ترجمه:

عمار ساباطی می‌گوید از امام صادق (ع) پرسیدم در باره کلام خداوند متعال که فرمود: آیا کسى که از خشنودى خدا پیروى کرده مانند کسى است که بخشم خدا گرفتار شده و در دوزخ جایگاه دارد؟ چه بد سرانجامیست! ایشان درجات مختلفى نزد خدا دارند» آنها که پیرو رضوان خدایند همان ائمه‏اند، اى عمار! بخدا که آنها [ائمه (ع)] درجات اهل ایمانند، که بوسیله ولایت و معرفت آنها [مومنین] نسبت بما [اهل بیت]، خدا اعمال نیکشان را چند برابر کند و درجات عالى آنها را افراشته سازد.

منبع:

الکافی، ج‏1، ص: 430


تفاوت در میزان فهم و درک علم

متن:

امام علی(ع): لَیسَ کُلُّ العِلمِ یَستَطیعُ صاحِبُ العِلمِ أن یُفَسِّرَهُ لِکُلِّ النّاسِ؛ لِأَنَّ مِنهُمُ القَوِیَّ وَ الضَّعیفَ و لِأَنَّ مِنهُ ما یُطاقُ حَملُهُ و مِنهُ ما لا یُطاقُ حَملُهُ، إلّا مَن یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ حَملَهُ و أعانَهُ عَلَیهِ مِن خاصَّةِ أولِیائِه

ترجمه:

امام علی (ع): هر علمى چنان نیست که دارنده‏اش بتواند آن را براى تمام مردم تبیین کند؛ زیرا برخى از مردم [در فهم آن‏] قوى و برخى ضعیف‏‏اند و برخى دانش‏‏ها قابل تحمّل و برخى غیر قابل تحمّل‏‏اند، مگر براى آن که از اولیاى مخصوص خداوند باشد که خدا شنیدن آن را برایش آسان مى‏‏کند و او را در این کار، کمک مى‏‏رساند.

منبع:

التوحید شیخ صدوق، ص: 268


بنام خالق هستی

 

 

آدم حسابی یعنی .

” بسیاری از اوقات ما آدم‌ها تنها با همان خوبی‌هایی که با آن زاده شده‌ایم زندگی می‌کنیم و تمام عمر از ارثیهٔ صفات خوب پدری و مادری استفاده می‌کنیم. آن‌وقت اسم آدم‌حسابی هم روی خودمان می‌گذاریم! در حالی‌که آدم‌حسابی کسی است که حسابی خود را تغییر و تکامل داده باشد و در این راه حساب خود را رسیده باشد.
خوبی‌های موروثی و غیر اکتسابی ما، دلیل خوبی برای خوبی ما نیست. آدم خوب یعنی آدم خودساخته و تغییریافته.

بخشی از کتاب "چگونه #دستورات_دینی ما را تربیت میکنند؟" اثر علیرضا پناهیان


 

بنام خالق هستی



موضوع : بالاترین درجات معرفت

متاسفانه عدم  مراجعه به کتب حدیث اهل بیت و تحقیق نکردن عمیق در معارف دین باعث شده برداشت های نادرستی از برنامه های دین شود

بنظر شما بالاترین معرفت چیست؟؟؟
این سوال را امیرالمومنین جواب میدهد
امیرالمومنین مولای متقیان میفرمایند :بالاترین معرفت معرفت به عیوب خود است
تکرار میکنم» بالاترین معرفت  معرفت به عیوب خود است
درضمن اینجا ممکن است که یک سوء تفاهم پیش بیاد و ان اینکه کسانی ممکن است مدعی شوند ک خب بالاخره انسان ممکن است روزی با کارکردن و مجاهدت از دست عیوب و رذایل خارج شود
اشتباهت همینجاست عزیز دل
پروژه شناخت عیوب و رفتارهای فعلی و ذهنی ناشایست یک پروژه ایست که تا اخر عمر ادامه دارد و انسان از ان خلاصی ندارد تا زمانیکه سر به گور بگذارد
بله
انسان با کارکردن و تلاشها مرحله به مرحله عیوب پست و پست تر را خلاصی می یابد اما پشت سرهم می اید و چیزی نیست که تمامی داشته باشد
بچه مذهبی ها بدانند
اگر فکر کنند که خیلی بچه خوبی هستند درواقع دارند به خدا کد می دهند که خیلی بچه بدی هستند که خود را خوب میدارد
درست است انسان باید خوبیهایش را و توفیق هایی که  شامل حالش میشود راهم در نظر بیاورد و خدا را شکر کند اما بدی ها را هم ببین
اتفاقا در روایات وارد شده است که خداوند خیلی دوست دارد که بنده نعمتی که به او داده شده است را ببیند و خدا را شکر کند
اما وای بر احوال کسانیکه برای خود عیب ی نببینند
در روایات واد شده است که خداوند انتظار دارد که بنده عیبش را ببیند و بدان اعتراف کند
اعتراف به عیوب خیلی معرفت است
اینکه انسان عیب را بشناسد و در پیشگاه خدا ب ان اعتراف کند
اصلا اعتراف از شروط توبه است
این اعترافه خیلی مهم است
بالاترین مصیبت ان است که انسان حتی بعد از سالها کارکردن فکر کند عیبی ندارد
فکر کند دیگر از رذایل خلاص شده است

این بالاترین مصیبت و بالاترین ضلالتهاست
انسانی بیشتر روی خود کار کرده است که عیوب بیشتری را از خود کشف کرده باشد
حالا هی برو فکر کن بچه خوبی هستی
ببخشید سرتون را درد اوردم
التماس دعا



بنام خالق هستی

 



نظام دین را دریابید

تا حالا سخنرانی از خیلی ها  شاید گوش کرده باشید


اما خیلی  جاها از پراکندگی نظام دین در بین سخنرانیهای خطیبان به چشم میخورد
جایی میشنوی که برای چه باید در فلان موقعیت صبور باشی برای چه در فلان وضعیت شاکر باشی
در حالی که ممکن است نظر خطیب دیگر چیز دیگر باشد
البته نباید منکر نظریات دیگران شد
اما شاید همه کس به اصل و ریشه علت نپردازند
 
نظام دین یک مسئله بسیار مهم است که کمتر افرادی نظام دینی  صحیح و قوی دارند
نظام دین در روایات به یک نخ تسبیح تشبیه شده است که دانه های تسبیح را به دور هم جمع می اورد و در کنار یکدیگر قرار میدهد
شما شاید تسبیح های عقیق ام البنین را یده باشید تسبیح های عقیق بارنگ های مختلف
دراین تسبیح ها قشنگ ترین انها تسبیحی است که دانه های ان با یک نظم خاصی و مرتبی در کنارهم چیده شده باشند
نظام دین هم همینطور است
معارف دین باید جای مخصوص خود را داشته باشد تا شخص در موقعیت های مختلف بداند از کجای دین باید مایه بگذارد  و وظیفه خود را بهتر بشناسد
تجربه نشان داده است که کسانی از نظام دینی و تفکر ناب اسلام برخوردارند که بینش و بصیرت قوی از قران و روایات اهل بیت علیهم السلام برخوردار هستند
این نظام با تلاش و کوشش فروان و توکل و توسل در این راه حاصل میشود
انچه که من تجربه کرده ام و نظریات کارشناسی دوستان را شنیده ام یکی از کسانیکه از چنین سطحی برخوردار است استاد محترم حجت الاسلام علیرضا پناهیان است
ایشان به اصل و ریشه معارف نظر میکنند و جمع بندی دقیقی از آیات قرآن و احادیث دارند
از من میشنوید اگر میخواهید وظیفه اصلی و شاه راه رشد و تعالی در مسیر معنویت را پدا کنید سلسله سخنرانی های استاد پناهیان با موضوع تنها مسیر را دنبال کنید
این مجموعه سخنرانی حدودا ۹۰جلسه است
این ۹۰ جلسه شما را به بینش دینی نابی اشنا میکند
در پست های قبل هم پیشنهاد دادم برنامه موزیک اسپید را دانلود کنید و سخنرانی هارا با سرعت بیشتر که زمان کمتری ازشما بگیرد گوش کنید
شایان ذکر است که دیگر  موضوعاتی که ایشان ب آن پرداخته اند هم فوق العاده است اما تنها مسیر گل سر سبد آنها است


التماس دعا


 

بنام خالق هستی

 

جایگاه و ارزش نیت


نیت کن نیکی ببر
ما هنوز جایگاه و ارزش نیت را در سرای آخرت را درک نکرده ایم
نیت از اصولی ترین معارف دینی ما است و درواقع عملی بدون نیت فایده ای ندارد
در روایات معصومین نیت به روح عمل تعبیر شده است
برای روشن شدن مطلب به داستان زیر که در نهج البلاغه شریف است توجه نمایید


و من کلام له علیه السلام لما أظفره الله بأصحاب الجمل

وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَى مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِکَ

 

فَقَالَ لَهُ علیه السلام أَ هَوَى أَخِیکَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ اَّمَانُ وَ یَقْوَى بِهِمُ الْإِیمَانُ

ترجمه:

نیّت جهاد

پس از آنکه خداوند امام را در نبرد جمل بر دشمن پیروز کرد، یکی از یارانش گفت: کاش فلان برادرم شاهد پیروزیت بر دشمن بود. امام فرمود: آیا دل برادرت با ماست». گفت: آری. فرمود: او با ما و در جمع یاران ماست، و بالاتر آنکه گروههایی که در پشت پدران و زهدان مادرانند، در شمار این سپاهند که بزودی زمانه آنان را به صحنه آورَد و ایمان بدانان نیرو گیرد.

این است که ظرفیت انسان اینقدر بالا است و خداوند انچنان سفره رحمت را بر انسانها گستردادنده است که گذشت زمانه نمیتواند انسان را از کمالات وقایع تاریخ محروم سازد
بله واقعه عاشورا در یک روز از برهه تاریخ اتفاق افتاد و تمام شد رفت اما اینطور نیست که فیض این واقعه فقط مختص یاران امام حسین ع باشد بلکه هر کسی با توجه به ظرفیت وجودیش و درجه نیت و اخلاصش میتواند در هر زمانه ای  و با گذشت هزاران سال  از این حماسه بهره مند شود

به داستان دیگری هم توجه کنید
معلم اخلاق، شهید دستغیب در یکی از کتاب هایش از جلد سیزده بحار الأنوار» از کتاب کشف الغمة» اربلی نقل می کند:

محی الدین اربلی گفت: روزی در خدمت پدرم بودم. مردی نزد او بود و چرت می زد.

در آن حال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان شد. پدرم علت آن زخم را پرسید، گفت: این زخم را در جنگ صفین برداشتم. گفتند: تو کجا و جنگ صفین کجا؟!

گفت: وقتی به مصر می رفتم، مردی با من همسفر شد، در بین راه درباره جنگ صفین صحبت شد، همسفرم گفت: اگر من در صفین بودم شمشیرم را از خون علی و یارانش سیراب می کردم. من هم گفتم: اگر من در میدان صفین بودم شمشیر خود را از خون معاویه و یارانش سیراب می کردم و اینک من و تو از یاران علی و معاویه ملعون هستیم بیا با هم جنگ کنیم، در آن حال با هم در آویختیم و زد و خورد مفصلی کردیم، یک وقت متوجه شدم که بر اثر زخمی که به سرم رسیده از هوش می روم، در آن اثنا دیدم شخصی مرا با گوشه نیزه اش بیدار می کند، چون چشم گشودم از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم کشید، در آن حال بهبودی یافت و فرمود: همین جا بمان و سپس ناپدید شد، آن گاه در حالی که سر بریده همسفرم را در دست داشت ظاهر شد و فرمود: این سر دشمن توست، تو به یاری ما برخاستی ما هم تو را یاری کردیم چنان که هرکس خدا را یاری کند خدا او را نصرت می دهد، پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: صاحب الامر علیه السلام.

آن گاه فرمود: هرکس از تو پرسید این زخم چه بوده؟ بگو: این ضربتی است که در صفین برداشته ام! !

البته اینطور هم نیست که پاداشی را که یاران ناب سیدالشهدا میدهند به ما دهند بالاخره انها از دنیای خودشان مایه گذاشتند. از عمرشان مایه گذاشتند زخم ها و ضربتها خوردند و شدید ترین بلاها در یک نیم روز بر انها وارد شد
در حدیثی از امام سجاد ع  در نسبت بلاها در روز عاشورا و بعد عاشورا ایراد است که
اگر پیامبر به انها وصیت میکرد که ما را به بدترین نحو اذیت کنند بیشتر از این نمیتوانستند عمل کنند

پس مسلما پاداش انها مختص خود انها است اما با نیت خالص ماهم از فیض زیادی میتوانیم بهره مند شویم

مطلب مهم:
مفسران در شرح چنین روایاتی نکته ای را بیان میکنند که برای استفاده کنندگان حائز اهمیت است:
ا
کسی میتواند با نیت از فیضی بهره مند شود ک اگر وظیفه ای بر انها در زمانه خودشان وارد  است انرا انجام دهند
ما همان اندازه در نیت مان برای کمک رسانی به امام حسین شریکیم که الان داریم حجت بن الحسن را یاری میکنیم
کمک رسانی امام زمان چیست:
همین گناه نکردن ها
همین تقواها
همین دعاها برای فرج

نتیجه:
در هرکاری نیت کنیم
حتی سنگ برداشتن مان در خیابان برای عابران هم برای رضا خدا  باشد

التماس دعا


بنام خالق هستی

 

چه خبر است در دنیا؟؟؟

پشه از جنس ویروس برای نمرود های جهان

 

خدا کارهایش مثل آدم میزاد نیست

برای یک کاری که حاکم میکند هزار نقشه می چیند

هزار ایه در آن نشان میدهد

باید از قضیه کرونا همه جوانب را دید

البته نمیشود همه حکمت های ان را درک کرد

اما تا جاییکه میشود باید بر آن تحلیل کرد تفکر کرد  تدبر کرد

حتی در کنار نقمت آن جنبه نعمت آن را هم دید

اما نقمتش چیست؟؟

تصویر پست بیانگر بسیاری از واقعیت هاست

غربی که ادعای مهد تکنولوژی و مهد پیشرفت است دارد به دست و پای خود می پیچد دارد غرق میشود

خدا کند که این غرب زده ها ببینند صورت واقعی این قضایا را

نعمتش آن است که طبق گزارشات هوای اسمان خییلی پاک تر شده است

حتی جالبه بدانید که ظاهرا میزان مرگ و میر کاهش یافته است

یک چیز دیگر

خداوکیلی کجایند تا ببینند تفاوت فرهنگ ها را

در غرب میزنند می کشند اسلحه میخرند  غارت میکنند  در صف کیلومتری می ایستند  برای درمان باید خدا تومان هزینه بپردازند و.

کجای ایران این اتفاق ها تا به الان افتاده است؟؟

ایران و ایرانی عزیزی که در این معضلات از خود گذشتگی نشان میدهند و.

نمیدانم برنامه خدا چیه

اما امیدواردم مقدمات انقلاب امام مان باشد

الهی آمین

 


بنام خالق هستی



تربیت و تبلیغ صحیح دین  آن نیست که فقط دنبال آن باشد که مردم را جذب کند
در روایات داریم فقیه آن است که همان اندازه ک در دل مردم شوق ایجاد میکند خوف هم ایجاد کند
ابلیس میخواهد اراده تو را تسخیر کند
اما دین قصد ندارد اراده ات را ب سمت خوبیها تسخیر کند
بلکه ارزش را درآن میداند که تو خود انتخاب کنی و این وسط مبالغه آمیز برای تو تبلیغ نمیکند
تا تو با ارزش گذاری انتخاب و اراده کنی

هرکسی ک مردم را ب دین جذب کرد نمیتوان گفت ارزش کارش بالا است
و هرکسی ک کارش نگرفت دلیل برآن نیست ک در تبلیعات اشتباه کرده
همه چیز در امتحان و اراده خوابیده است
میگوید نمیدانم چه کار کرده ام که کارم ب مشکل برخورده
میگوییم از کجا میدانی اشتباهت سبب مشکلاتت نشده است؟؟
شاید درست عمل کرده ای ک این مشکل پیش رویت قرار گرفته
نگاه درست به امتحانات انسان را از قضاوت های عوامانه نجات میدهد✅


هدف امتحان این است که شرایطی را پیش می آورد که ما بتوانیم انتخاب کنیم
مهم تر آنکه چطور قضاوت و فکر کنیم

ما وظیفه داریم ک تدبیر کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم اما این وسط باید قوانین امتحانات الهی را دخیل بدانیم ک هرآنی ممکن است نتیجه عکس دهد
قوانین امتحانات الهی بسیااار پیچیده است و برای آن محدوده ای نمیتوان مشخص کرد
وظیفه ما تدبیر بسوی نتیجه مثبت و نطر اسلام است اما این وسط هر چیزی را احتمال بده
خداوند با زبان امتحان با انسان سخن میگوید
او میخواهد قضاوت ها و نیات و نظرت را در موقعیت های مختلف ببیند
هدف خدا  رسیدن تو ب نتیجه نیست بلکه هدف خدا نگاه به طرز نگاه و قصاوتت به نتیجه های مختلف است که ممکن است خلاف میلت باشد
خدا ممکن است هر نتیجه ای را در کاسه ما بگدارد✅
یک وجه امتحان این است که صحنه ای بدایت پیش می آورد که در آن توسط تو میتواند انتخاب قشنگ و ارزشمندی صورت گیرد
درواقع خداوند دارد فرصت یک انتخاب قشنگ‌ را برایت مهیا میسازد✅
هر کاری کنیم نمیتوانیم تمام زمینه های گناه را پاک کنیم
هر قانونی وصع کنیم آخرش خداوند راه در رو برای امتحان را در آن قرار میدهد


نکته
۳ وجه برای امتحان
انسان های خوب ضمیر پاک شان را بروز دهند
انسان های بد ضمیر آلوده شان را بروز دهند( دلیل فرصت به کافران)
بنطر میرسد اکثر امتحانات یک نوع فرصت رشد هست
یعنی این انتخاب و اراده تو است که از فرصت برای رشد استفاده کنی یا برای سقوط

سر پنهان تر از باطن است
در روایات داریم که خداوند سر آدمی را لباس عمل بدان میپوشد
نکته:
چرا اکثر امتحانات الهی با سختی همراه است؟
جواب: اثبات یک خوبی باید با سختی همراه باشد 
بدون سختی اثبات و تقویت نمیشود
برای یک خوب باید جنگید
با استخاره از امتحانات الهی نمیشود فرار کرد
در همان خوب آمدن‌استخاره امتحان قرار دهد
جدا ازآنکه خوب آمدن شاید برای خدا این باشد که میخواد پدرت را دربیاورد
پس اینک خوب می آید بمنزله خوشی و نشاط و شادی و بدون سختی نیست❗️


نکته:❗️❗️❗️
ما که از سر خودمان خبر نداریم
دعای امام سجاد:
ای کاش میدانستم‌آخرش سعید هستم یا شقی
یکی از فواید استعفار:
استعفار کنیم از ضمیر و اسرار درونی خودمان
این استعفار چه بسا بعضی امتحانات را لغو گند
ادعا داشتی و خدا قرار بود بهت نشام دهد ادعایت پوچ است
با تفکر استعفار کردی و به پیشواز انکسار رفتی خدا به ملائکه عرض کند  همین اعترافش برای بیداری اش کفایت کرد با امتحان رسوایش نکنید✅


بنام خالق هستی

 

امتحان گرفتن ناموس خلقت است
نمیشود نادیده گرفت
نادیده گرفتن امتحان یعنی عبث خلقت

ما الان داریم امتحان میشویم بعد از ظهور هم امتحان میشویم
پس چه فرقی دارد؟
چه فایده ای ظهور برای خلقت دارد؟؟؟

خداوند در هرصورت امتحان میگیرد
اما خدا همه شرایط امتحان‌ راهم نمی پسندد  بلکه بعصی از شرایط امتحان را گرچه باید باشد اما اکراه میداند

حضرت زهرا چرا گریه میکردند که خلافت به حق نرسید؟؟
اوبرای کل بشریت غصه میخورد
میفرماید اگر حق ب حق دار میرسید  مردم‌ راحت سیر میکردند
و مثال شتر و اسفار آنرا میزند که طوری حصرت اسفار بشر را میکشید که دهانه شتر زخم نشود

اینکه مردم راحت سیر میکردند یعنی چه؟؟؟
مسلما یعنی راحت تر امتحان میدادند
البته امتحانات آسان نمیشود  بلکه درصد و احتمال پیروزی در انتحانات خیلی بیشتر خواهد بود
پیامبر فرمودند اگر اخرامان به یک دهم دین عمل کنند اهل نجات اند  اما شما اگر به یک دهم عمل نکنید اهل هلاک هستید

این خیلی مهم است

افرادی که آمادگی و مستعد سعادت دارند در امتحانات دوران ظهورهم موفق میشوند
اما افرادی هم
لایزید الا  خسارا
چرا شهیدان ره صد ساله را طی کردند؟؟؟
بخاطر بستر امام و بستری که برای ولایت فقیه آماده شد


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها