بنام خالق هستی
انسانها با یکدیگر متفاوتاند و دین به این تفاوت، توجه داشته و آن را به رسمیت شناخته است. متفاوت دیدن انسانها که موضوعی مهم ولی مغفول است، دارای ضرورتها و آثار و نتایج بسیاری در حوزۀ عمل فردی و اجتماعی است. برای برقراری ارتباط صحیح با دیگران نیز، باید تفاوت بین انسانها را به رسمیت شناخت. در عین حال تفاوت صفات، روحیات و توانمندیهای انسانها با یکدیگر، دارای نتایجی مفید و ضروری است. مستندات زیر نتیجۀ جستاری در منابع دینی است که به این موضوع پرداخته و برخی از این تفاوتها را بیان میکند.
انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ بَعْضٍ وَ لَلاَخِرَةُ أَکْبرَ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبرَ تَفْضِیلاً (اسراء21)
با تأمل بنگر چگونه برخى از آنان را بر برخى [در امور مادى و بهرههاى دنیایى] فزونى بخشیدیم، و همانا آخرت از نظر درجات برتر، و از جهت فزونى بیشتر است
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبیلا (الإسراء : 84)
بگو: هر کس بر پایه خلق و خوى و عادتهاى اکتسابى خود عمل مىکند، پس پروردگارتان به کسى که راه یافتهتر است، داناتر است.
آیه کریمه عمل انسان را مترتب بر شاکله او دانسته به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفتهاند" از کوزه همان برون تراود که در اوست" پس شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جارى در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویات او را نشان مىدهد.
و این معنا هم با تجربه و هم از راه بحثهاى علمى به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانى و احوال روح و میان اعمال بدنى رابطه خاصى است، و معلوم شده که هیچوقت کارهاى یک مرد شجاع و با شهامت با کارهایى که یک مرد ترسو از خود نشان مىدهد یکسان نیست، او وقتى به یک صحنه هولانگیز برخورد کند حرکاتى که از خود بروز مىدهد غیر از حرکاتى است که یک شخص شجاع از خود بروز مىدهد و همچنین اعمال یک فرد جواد و کریم با اعمال یک مرد بخیل و لئیم یکسان نیست.
ترجمه تفسیر المیزان، ج13، ص: 262
امام علی (ع): لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَکُوا
مردم تا زمانى که متفاوت باشند، همواره در خیر و خوبى هستند و همین که یکسان شوند نابود شوند.
الأمالی، شیخ صدوق، ص: 446
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ
قَالَ کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِی وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِی ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِکَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ
فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ
وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِی ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ
فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا
فَقَالَ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً فَکَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ یَا رَبِّ أَقِلْنَا-
فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ- فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاء
امام باقر(ع) فرمود: اگر مردم بدانند، آغاز آفرینش چگونه بوده، دو تن با یکدیگر (در امر دین) اختلاف نمیکنند. همانا خداى عز و جل پیش از آنکه مخلوق را بیافریند، فرمود: آبى گوارا پدید آی! تا از تو بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم، و آبى شور و تلخ پدید آى! تا از تو دوزخ و اهل معصیتم را بیافرینم، سپس به آن دو دستور فرمود تا آمیخته شدند، از این جهت است که مؤمن کافر زاید و کافر مؤمن.
آنگاه گلى را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدت مالش داد، به ناگاه مانند مور به جنبش در آمدند
سپس به اصحاب یمین فرمود: به سلامت به سوى بهشت
و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ و باکى هم ندارم.
آنگاه امر فرمود تا آتشى افروخته گشت
و به اصحاب شمال فرمود: در آن داخل شوید، از آن ترسیدند و پرهیز کردند،
سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید: آنها داخل شدند،
پس فرمود: سرد و سلامت باش آتش سرد و سلامت شد.
اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما در گذر و از نو بگیر، فرمود: از نو گرفتم، داخل شوید، ایشان به رفتند و باز ترسیدند، در آنجا فرمانبردارى و نافرمانى پا برجا گشت، پس نه این دسته میتوانند از آنها باشند و نه آنها میتوانند از اینها باشند.
الکافی، ج2، ص: 6
عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَکَیْفَ ذَاکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَجْزَاءً بَلَغَ بِهَا تِسْعَةً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً ثُمَّ جَعَلَ الْأَجْزَاءَ أَعْشَاراً فَجَعَلَ الْجُزْءَ عَشْرَةَ أَعْشَارٍ ثُمَّ قَسَمَهُ بَیْنَ الْخَلْقِ فَجَعَلَ فِی رَجُلٍ عُشْرَ جُزْءٍ وَ فِی آخَرَ عُشْرَیْ جُزْءٍ حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءاً تَامّاً وَ فِی آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَیْ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ ثَلَاثَةَ أَعْشَارِ جُزْءٍ حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءَیْنِ تَامَّیْنِ ثُمَّ بِحِسَابِ ذَلِکَ حَتَّى بَلَغَ بِأَرْفَعِهِمْ تِسْعَةً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً فَمَنْ لَمْ یَجْعَلْ فِیهِ إِلَّا عُشْرَ جُزْءٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْعُشْرَیْنِ وَ کَذَلِکَ صَاحِبُ الْعُشْرَیْنِ لَا یَکُونُ مِثْلَ صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ الْأَعْشَارِ وَ کَذَلِکَ مَنْ تَمَّ لَهُ جُزْءٌ لَا یَقْدِرُ عَلَى أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْجُزْءَیْنِ وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ هَذَا الْخَلْقَ عَلَى هَذَا لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً.
شهاب گوید: شنیدم امام صادق(ع) فرمود: اگر مردم میدانستند که خداى تبارک و تعالى این مخلوق را چگونه آفریده، هیچ کس دیگرى را سرزنش نمیکرد، عرضکردم:- اصلحک اللَّه- مگرچگونه بوده است؟ فرمود: همانا خداى تبارک و تعالى اجزائى آفرید و آنها را تا 49 جزء رسانید، سپس هر جزئى را ده بخش کرد (تا جمعا 490 بخش شد) آنگاه آنها را میان مخلوق پخش کرد، و به مردى یک دهم جزء داد و به دیگرى دو دهم تا به یک جزء کامل رسانید و به دیگرى یک جزء و یک دهم داد و به دیگرى یک جزء و دو دهم و به دیگرى یک جزء و سه دهم تا بدو جزء کامل رسانید، سپس به همین حساب به آنها داد تا به عالیترینشان 49 جزء داد، پس کسى که تنها یک دهم جزء دارد، نمیتواند مانند دو دهم جزء دار باشد و نیز آنکه دو دهم دارد مثل صاحب سه دهم نتواند بود و نیز کسى که یک جزء کامل دارد، نمیتواند مانند داراى دو جزء باشد، و اگر مردم میدانستند که خداى عز و جل این مخلوق را بر این وضع آفریده هیچ کس دیگرى را سرزنش نمىکرد.
الکافی، ج2، ص: 44
عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِی قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ إِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ.
عبدالعزیز گوید امام صادق(ع) به من فرمود: ای عبد العزیز! ایمان، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پلههاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مىشود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایینتر خود چنین سخنى بگوید). آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مىاندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالاکشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مىشکنى. و هر کس مؤمنى را بشکند باید شکستگى او را جبران کند.
الکافی، ج2، ص: 45
الإمام الباقر(ع): إنَّ المُؤمِنینَ عَلى مَنازِلَ، مِنهُم عَلى واحِدَةٍ، و مِنهُم عَلَى اثنَتَینِ، و مِنهُم عَلى ثَلاثٍ، و مِنهُم عَلى أربَعٍ، و مِنهُم عَلى خَمسٍ، و مِنهُم عَلى سِتٍّ، و مِنهُم عَلى سَبعٍ. فَلَو ذَهَبتَ تَحمِلُ عَلى صاحِبِ الواحِدَةِ ثِنتَینِ لَم یَقوَ، و عَلى صاحِبِ الثِّنتَینِ ثَلاثاً لَم یَقوَ، و عَلى صاحِبِ الثَّلاثِ أربَعاً لَم یَقوَ، و عَلى صاحِبِ الأَربَعِ خَمساً لَم یَقوَ، وعَلى صاحِبِ الخَمسِ سِتّاً لَم یَقوَ، و عَلى صاحِبِ السِّتِّ سَبعاً لَم یَقوَ، و عَلى هذِهِ الدَّرَجات.
امام باقر(ع): مؤمنان، داراى درجات اند. بعضى از آنان، یک درجه دارند؛ بعضى دو درجه، بعضى سه درجه، بعضى چهار درجه، بعضى پنج درجه، بعضى شش درجه، و بعضى هفت درجه. بنا بر این، اگر خواسته باشى بر آن که یک درجه دارد، دو درجه بار کنى، تاب نمىآورد. اگر بر آن که دو درجه دارد، سه درجه بار کنى، تاب نمىآورد. اگر بر آن که سه درجه دارد، چهار درجه بار کنى، تاب نمىآورد. اگر بر آن که چهار درجه دارد، پنج درجه بار کنى، تاب نمىآورد. اگر بر آن که پنج درجه دارد، شش درجه بار کنى، تاب نمىآورد و اگر بر آن که شش درجه دارد، هفت درجه بار کنى، تاب نمىآورد. درجات، اینگونهاند.
الکافی، ج2، ص: 45
الإمامُ علی(ع)- لَمّا ذُکِرَ عِندَهُ اختِلافُ الناسِ-: إنّما فَرَّقَ بَینَهُم مَبادِئُ طِینِهِم، و ذلکَ أنّهُم کانوا فِلقَةً مِن سَبَخِ أرضٍ و عَذبِها، و حَزنِ تُربَةٍ و سَهلِها، فَهُم عَلى حَسَبِ قُربِ أرضِهِم یَتَقارَبُونَ، و على قَدرِ اختِلافِها یَتَفاوَتُونَ، فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ العَقلِ، و مادُّ القامَةِ قَصیرُ الهِمَّةِ، و زاکِی العَمَلِ قَبیحُ المَنظَرِ، و قَریبُ القَعرِ بَعیدُ السَّبرِ، و مَعروفُ الضَّریبَةِ مُنکَرُ الجَلِیبةِ، و تائهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، و طَلِیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنان
امام علی(ع): چون در حضور آن حضرت سخن از تفاوت میان آدمیان به میان آمد- فرمود: مبدأ طینت مردم، میان آنان تفاوت ایجاد کرده است؛ به این معنا که آنها از تکه یا قطعهاى بودند که از زمین شور و شیرین و خاک درشت و نرم ترکیب شده است؛ بنابراین، آدمیان بر حسب نزدیک بودنِ خاکشان به یکدیگر، با هم نزدیکند و به اندازه جدایى خاکشان از یکدیگر، متفاوتند. بنابراین بسا نیکو چهرهاى ببینى کمخرد، و بلند قامتى کوتاه همّت، و نیکوکارى زشترو، و خُردجثهاى ژرفاندیش، و نیکسیرتى با ظاهرى کریه و سرگشتهدلى پراکندههوش و گشادهزبانى آگاه و بینا.
نهج البلاغة، خطبه: 234 ص: 355
عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَنْتُمْ وَ الْبَرَاءَةَ یَبْرَأُ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ بَعْضُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَکْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَنْفَذُ بَصَراً مِنْ بَعْضٍ وَ هِیَ الدَّرَجَاتُ [أی درجات الإیمان أوهى الدرجات التی ذکرها اللّه فی قوله: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»(آل عمران163)
صباح بن سیابه گوید: امام صادق(ع) فرمود: شما را با بیزارى چهکار که از یکدیگر بیزارى میجوئید؟ همانا مؤمنین بعضى از بعض دیگر افضلاند و بعضى از بعض دیگر نمازش بیشتر است و بعضى تیزبینیش بیشتر است و همین است درجات ایمان (که خداى تعالى فرماید: همه آنان را [چه مؤمن، چه کافر] نزد خدا درجات و منزلتهایى [متفاوت] است)
الکافی، ج2، ص: 45
عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»(آلعمران162و163) فَقَالَ: اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ بِوَلَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِیَّانَا یُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى.
عمار ساباطی میگوید از امام صادق (ع) پرسیدم در باره کلام خداوند متعال که فرمود: آیا کسى که از خشنودى خدا پیروى کرده مانند کسى است که بخشم خدا گرفتار شده و در دوزخ جایگاه دارد؟ چه بد سرانجامیست! ایشان درجات مختلفى نزد خدا دارند» آنها که پیرو رضوان خدایند همان ائمهاند، اى عمار! بخدا که آنها [ائمه (ع)] درجات اهل ایمانند، که بوسیله ولایت و معرفت آنها [مومنین] نسبت بما [اهل بیت]، خدا اعمال نیکشان را چند برابر کند و درجات عالى آنها را افراشته سازد.
الکافی، ج1، ص: 430
امام علی(ع): لَیسَ کُلُّ العِلمِ یَستَطیعُ صاحِبُ العِلمِ أن یُفَسِّرَهُ لِکُلِّ النّاسِ؛ لِأَنَّ مِنهُمُ القَوِیَّ وَ الضَّعیفَ و لِأَنَّ مِنهُ ما یُطاقُ حَملُهُ و مِنهُ ما لا یُطاقُ حَملُهُ، إلّا مَن یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ حَملَهُ و أعانَهُ عَلَیهِ مِن خاصَّةِ أولِیائِه
امام علی (ع): هر علمى چنان نیست که دارندهاش بتواند آن را براى تمام مردم تبیین کند؛ زیرا برخى از مردم [در فهم آن] قوى و برخى ضعیفاند و برخى دانشها قابل تحمّل و برخى غیر قابل تحمّلاند، مگر براى آن که از اولیاى مخصوص خداوند باشد که خدا شنیدن آن را برایش آسان مىکند و او را در این کار، کمک مىرساند.
التوحید شیخ صدوق، ص: 268
درباره این سایت